صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست
صبح مي‌خندد و من گريه کنان از غم دوست شاعر : سعدي اي دم صبح چه داري خبر از مقدم دوست صبح مي‌خندد و من گريه کنان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اين مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
اين مطرب از کجاست که برگفت نام دوست شاعر : سعدي تا جان و جامه بذل کنم بر پيام دوست اين مطرب از کجاست که برگفت نام...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي پيک پي خجسته که داري نشان دوست
اي پيک پي خجسته که داري نشان دوست شاعر : سعدي با ما مگو بجز سخن دل نشان دوست اي پيک پي خجسته که داري نشان دوست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست
تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست شاعر : سعدي بوسي به کام دل ندهي بر دهان دوست تا دست‌ها کمر نکني بر ميان دوست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز حد گذشت جدايي ميان ما اي دوست
ز حد گذشت جدايي ميان ما اي دوست شاعر : سعدي بيا بيا که غلام توام بيا اي دوست ز حد گذشت جدايي ميان ما اي دوست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا تو غايت مقصودي از جهان اي دوست
مرا تو غايت مقصودي از جهان اي دوست شاعر : سعدي هزار جان عزيزت فداي جان اي دوست مرا تو غايت مقصودي از جهان اي دوست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آب حيات منست خاک سر کوي دوست
آب حيات منست خاک سر کوي دوست شاعر : سعدي گر دو جهان خرميست ما و غم روي دوست آب حيات منست خاک سر کوي دوست فتنه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شادي به روزگار گدايان کوي دوست
شادي به روزگار گدايان کوي دوست شاعر : سعدي بر خاک ره نشسته به اميد روي دوست شادي به روزگار گدايان کوي دوست ننشيند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
صبحدم خاکي به صحرا برد باد از کوي دوست
صبحدم خاکي به صحرا برد باد از کوي دوست شاعر : سعدي بوستان در عنبر سارا گرفت از بوي دوست صبحدم خاکي به صحرا برد باد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا خود با تو چيزي در ميان هست
مرا خود با تو چيزي در ميان هست شاعر : سعدي و گر نه روي زيبا در جهان هست مرا خود با تو چيزي در ميان هست وجودم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بيا بيا که مرا با تو ماجرايي هست
بيا بيا که مرا با تو ماجرايي هست شاعر : سعدي بگوي اگر گنهي رفت و گر خطايي هست بيا بيا که مرا با تو ماجرايي هست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر چه در روي تو گويند به زيبايي هست
هر چه در روي تو گويند به زيبايي هست شاعر : سعدي وان چه در چشم تو از شوخي و رعنايي هست هر چه در روي تو گويند به زيبايي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست
مشنو اي دوست که غير از تو مرا ياري هست شاعر : سعدي يا شب و روز بجز فکر توام کاري هست مشنو اي دوست که غير از تو مرا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زهي رفيق که با چون تو سروبالاييست
زهي رفيق که با چون تو سروبالاييست شاعر : سعدي که از خداي بر او نعمتي و آلاييست زهي رفيق که با چون تو سروبالاييست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا از آن چه که بيرون شهر صحراييست
مرا از آن چه که بيرون شهر صحراييست شاعر : سعدي قرين دوست به هر جا که هست خوش جاييست مرا از آن چه که بيرون شهر صحراييست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست
درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست شاعر : سعدي گر دردمند عشق بنالد غريب نيست درديست درد عشق که هيچش طبيب نيست پرواي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست
کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر نيست شاعر : سعدي يا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نيست کيست آن کش سر پيوند تو در خاطر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر صبر دل از تو هست و گر نيست
گر صبر دل از تو هست و گر نيست شاعر : سعدي هم صبر که چاره دگر نيست گر صبر دل از تو هست و گر نيست زنهار مرو که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق يار نيست
اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق يار نيست شاعر : سعدي گر اميد وصل باشد همچنان دشوار نيست اي که گفتي هيچ مشکل چون فراق...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جان ندارد هر که جانانيش نيست
جان ندارد هر که جانانيش نيست شاعر : سعدي تنگ عيشست آن که بستانيش نيست جان ندارد هر که جانانيش نيست صورتي دارد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390