بي تو حرامست به خلوت نشست
بي تو حرامست به خلوت نشست شاعر : سعدي حيف بود در به چنين روي بست بي تو حرامست به خلوت نشست گر بهلي بازنيايد به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنان به موي تو آشفته‌ام به بوي تو مست
چنان به موي تو آشفته‌ام به بوي تو مست شاعر : سعدي که نيستم خبر از هر چه در دو عالم هست چنان به موي تو آشفته‌ام به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سعدي ز کمند خوبرويان
سعدي ز کمند خوبرويان شاعر : سعدي تا جان داري نمي‌توان جست سعدي ز کمند خوبرويان ديگر چه کني دري دگر هست ور...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نشايد گفتن آن کس را دلي هست
نشايد گفتن آن کس را دلي هست شاعر : سعدي که ننهد بر چنين صورت دل از دست نشايد گفتن آن کس را دلي هست نه خصمي کز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد
به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد شاعر : سعدي جز اين دقيقه که با دوستان نمي‌پايد به حسن دلبر من هيچ در نمي‌بايد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بخت بازآيد از آن در که يکي چون درآيد
بخت بازآيد از آن در که يکي چون درآيد شاعر : سعدي روي ميمون تو ديدن در دولت بگشايد بخت بازآيد از آن در که يکي چون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سروي چو تو مي‌بايد تا باغ بيارايد
سروي چو تو مي‌بايد تا باغ بيارايد شاعر : سعدي ور در همه باغستان سروي نبود شايد سروي چو تو مي‌بايد تا باغ بيارايد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم
نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم شاعر : سعدي تا نگويند که من با تو نظر مي‌بازم نظر از مدعيان بر تو نمي‌اندازم که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم
خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم شاعر : سعدي عقل در دمدمه خلق جهان اندازم خنک آن روز که در پاي تو جان اندازم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
وه که در عشق چنان مي‌سوزم
وه که در عشق چنان مي‌سوزم شاعر : سعدي که به يک شعله جهان مي‌سوزم وه که در عشق چنان مي‌سوزم دم به دم شعله زنان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم
يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم شاعر : سعدي زان دو لب شيرينت صد شور برانگيزم يک روز به شيدايي در زلف تو آويزم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ترحم ذلتي يا ذا المعالي
ترحم ذلتي يا ذا المعالي شاعر : سعدي و واصلني اذا شوشت حالي ترحم ذلتي يا ذا المعالي سل السهران عن طول الليالي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي
هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي شاعر : سعدي الا بر آن که دارد با دلبري وصالي هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي چشمي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا تو جان عزيزي و يار محترمي
مرا تو جان عزيزي و يار محترمي شاعر : سعدي به هر چه حکم کني بر وجود من حکمي مرا تو جان عزيزي و يار محترمي که مونس...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي
بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي شاعر : سعدي صوفي نشود صافي تا درنکشد جامي بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي هر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تو کدامي و چه نامي که چنين خوب خرامي
تو کدامي و چه نامي که چنين خوب خرامي شاعر : سعدي خون عشاق حلالست زهي شوخ حرامي تو کدامي و چه نامي که چنين خوب خرامي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي خوب کردار، خوش خوي بود
يکي خوب کردار، خوش خوي بود شاعر : سعدي که بد سيرتان را نکو گوي بود يکي خوب کردار، خوش خوي بود که باري حکايت کن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شبي زيت فکرت همي سوختم
شبي زيت فکرت همي سوختم شاعر : سعدي چراغ بلاغت مي افروختم شبي زيت فکرت همي سوختم جز احسنت گفتن طريقي نديد پراگنده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي آهنين پنجه در اردبيل
يکي آهنين پنجه در اردبيل شاعر : سعدي همي بگذرانيد پيلک ز پيل يکي آهنين پنجه در اردبيل جواني جهان سوز پيکار ساز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شبي کردي از درد پهلو نخفت
شبي کردي از درد پهلو نخفت شاعر : سعدي طبيبي در آن ناحيت بود و گفت شبي کردي از درد پهلو نخفت عجب دارم ار شب به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390