شمع شب‌ها بجز خيال تو نيست
شمع شب‌ها بجز خيال تو نيست شاعر : خاقاني باغ جان‌ها بجز جمال تو نيست شمع شب‌ها بجز خيال تو نيست طالعي به ز اتصال...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست
سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم نيست شاعر : خاقاني سينه‌ي ما چه که ارواح ملايک هم نيست سر سوداي تو را سينه‌ي ما محرم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ما به غم خو کرده‌ايم اي دوست ما را غم فرست
ما به غم خو کرده‌ايم اي دوست ما را غم فرست شاعر : خاقاني تحفه‌اي کز غم فرستي نزد ما هردم فرست ما به غم خو کرده‌ايم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت
بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت شاعر : خاقاني صد بار فغان کردم و يک‌بار نپذرفت بس لابه که بنمودم و دل‌دار نپذرفت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شوري ز دو عشق در سر ماست
شوري ز دو عشق در سر ماست شاعر : خاقاني ميدان دل از دو لشکر آراست شوري ز دو عشق در سر ماست وز يک جهتم دو قبه برخاست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دل شد از دست و نه جاي سخن است
دل شد از دست و نه جاي سخن است شاعر : خاقاني وز توام جاي تظلم زدن است دل شد از دست و نه جاي سخن است تا تو خواهيش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زنار بندد ارچه فلک طيلسان اوست
زنار بندد ارچه فلک طيلسان اوست شاعر : خاقاني هر دم لبش به خنده برآيد مسيح نو زنار بندد ارچه فلک طيلسان اوست فرسوده‌تر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا مرا سوداي تو خالي نگرداند ز من
تا مرا سوداي تو خالي نگرداند ز من شاعر : خاقاني با تو ننشينم به کام خويشتن بي‌خويشتن تا مرا سوداي تو خالي نگرداند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن شاعر : خاقاني با انده او زشت است اندوه جهان خوردن تا دل غم او دارد نتوان غم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در يک سخن آن همه عتيبش بين
در يک سخن آن همه عتيبش بين شاعر : خاقاني در يک نظر اين همه فريبش بين در يک سخن آن همه عتيبش بين چون سايه دويده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شب من دام خورشيد است گوئي زلف يار است اين
شب من دام خورشيد است گوئي زلف يار است اين شاعر : خاقاني شب است اين يا غلط کردم که عيد روزگار است اين شب من دام خورشيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
درد دل گويم از نهان بشنو
درد دل گويم از نهان بشنو شاعر : خاقاني راز، بي‌زحمت زبان بشنو درد دل گويم از نهان بشنو موج خون بنگر و فغان بشنو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او
آخر چه خون کرد اين دلم کامد به ناخن خون او شاعر : خاقاني هم ناخني کمتر نگشت اندوه روز افزون او آخر چه خون کرد اين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تو چه داني که من از وفا چه نمودم به جاي تو
تو چه داني که من از وفا چه نمودم به جاي تو شاعر : خاقاني علم الله که جان من چه کشيد از جفاي تو تو چه داني که من...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سينه پر آتشم چو ميغ از تو
سينه پر آتشم چو ميغ از تو شاعر : خاقاني چهره‌ي پر گوهرم چو تيغ از تو سينه پر آتشم چو ميغ از تو حاصلي نيست جز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در
اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن در شاعر : خاقاني زرين رسن نمائي چون زمزم آيي از بر اي کعبه‌ي جهان گرد، وي زمزم رسن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون صبح‌دم عيد کند نافه گشائي
چون صبح‌دم عيد کند نافه گشائي شاعر : خاقاني بگشاي سر خم که کند صبح نمائي چون صبح‌دم عيد کند نافه گشائي چون صبح...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در بيشه‌ي صولت چو علي شير وغائي
در بيشه‌ي صولت چو علي شير وغائي شاعر : خاقاني مانند علي سرخ عضنفر توئي ارچه در بيشه‌ي صولت چو علي شير وغائي گر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
منه مهره کز راست بازان معني
منه مهره کز راست بازان معني شاعر : خاقاني در اين تخته نرد آشنائي نيابي منه مهره کز راست بازان معني به همت مششدر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
همه کارم ز دور آسماني
همه کارم ز دور آسماني شاعر : خاقاني چو دور آسمان شد زير و بالا همه کارم ز دور آسماني ازين دندان کن آئينه سيما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390