عشق تو به گرد هر که برگردد
عشق تو به گرد هر که برگردد شاعر : خاقاني از زلف تو بي‌قرارتر گردد عشق تو به گرد هر که برگردد چون دائره جمله تن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن زمان کو زلف را سر مي‌برد
آن زمان کو زلف را سر مي‌برد شاعر : خاقاني از صبا پيوند عنبر مي‌برد آن زمان کو زلف را سر مي‌برد هر زمان زنجير...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سر نيست کز تو بر سر خنجر نمي‌شود
سر نيست کز تو بر سر خنجر نمي‌شود شاعر : خاقاني تا سر نمي‌شود غمت از سر نمي‌شود سر نيست کز تو بر سر خنجر نمي‌شود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يا وصل تو را نشانه بايستي
يا وصل تو را نشانه بايستي شاعر : خاقاني يا درد مرا کرانه بايستي يا وصل تو را نشانه بايستي اين آتش را زبانه بايستي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بر ديده ره خيال بستي
بر ديده ره خيال بستي شاعر : خاقاني در سينه به جاي جان نشستي بر ديده ره خيال بستي در کام دلم نفس شکستي وز غيرت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کشتيم موي نيازرده به سحر
کشتيم موي نيازرده به سحر شاعر : خاقاني ساحر نادره کارا که تويي کشتيم موي نيازرده به سحر آتش انگيز نگارا که تويي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر زير زلف بند او باد صبا جا يافتي
گر زير زلف بند او باد صبا جا يافتي شاعر : خاقاني صد يوسف گم گشته را در هر خمي وا يافتي گر زير زلف بند او باد صبا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جفا پل بود، بر عاشق شکستي
جفا پل بود، بر عاشق شکستي شاعر : خاقاني وفا گل بود، بر دشمن فشاندي جفا پل بود، بر عاشق شکستي برفتي خاک بر روزن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جان از تنم برآيد چون از درم درآئي
جان از تنم برآيد چون از درم درآئي شاعر : خاقاني لب را به جاي جاني بنشان به کدخدائي جان از تنم برآيد چون از درم درآئي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر زمان بر جان من باري نهي
هر زمان بر جان من باري نهي شاعر : خاقاني وين دل غم‌خواره را خاري نهي هر زمان بر جان من باري نهي مهر بر چون من...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ديدي که هيچگونه مراعات من نکردي
ديدي که هيچگونه مراعات من نکردي شاعر : خاقاني در کار من قدم ننهادي به پاي‌مردي ديدي که هيچگونه مراعات من نکردي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مغ که از رخ نقاب شرم انداخت
مغ که از رخ نقاب شرم انداخت شاعر : خاقاني ناحفاظي به خواهر اندازد مغ که از رخ نقاب شرم انداخت در سپهر مدور اندازد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گردون نقاب صبح به عمدا برافکند
گردون نقاب صبح به عمدا برافکند شاعر : خاقاني راز دل زمانه به صحرا برافکند گردون نقاب صبح به عمدا برافکند کاين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سر حد باديه است روان پاش بر سرش
سر حد باديه است روان پاش بر سرش شاعر : خاقاني جان را حنوط کن ز سموم معطرش سر حد باديه است روان پاش بر سرش باد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
صدري که قدر کان شکند گوهر سخاش
صدري که قدر کان شکند گوهر سخاش شاعر : خاقاني بحري که نزل جان فکند پيکر سخاش صدري که قدر کان شکند گوهر سخاش اين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زين بيش آبروي نريزم براي نان
زين بيش آبروي نريزم براي نان شاعر : خاقاني آتش دهم به روح طبيعي به جان نان زين بيش آبروي نريزم براي نان در خون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خبر برآمد کان آفتاب شرع فرو شد
خبر برآمد کان آفتاب شرع فرو شد شاعر : خاقاني هزار آه زهرک آن خبر شنود برآمد خبر برآمد کان آفتاب شرع فرو شد ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
وقت مردن رشيد را گفتم
وقت مردن رشيد را گفتم شاعر : خاقاني که بخواه آنچه آرزوت آيد وقت مردن رشيد را گفتم کارزو بهر عمر مي‌بايد گفت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در عجم کيست کو چو طفل عرب
در عجم کيست کو چو طفل عرب شاعر : خاقاني طوق تو در گلو نمي‌دارد در عجم کيست کو چو طفل عرب هفت دريا سبو نمي‌دارد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خاقاني ار زبان ز سخن بست حق اوست
خاقاني ار زبان ز سخن بست حق اوست شاعر : خاقاني چند از زبان نيافته سودي زيان کشد خاقاني ار زبان ز سخن بست حق اوست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390