مسیر جاری :
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050982.jpg)
يتيم نوازي
واپسين لحظه هاي سال 1366 را پشت سر مي گذاشتيم و تا آغاز سال نو ساعاتي بيش نمانده بود. به اتفاق چند نفر از همکاران در دفتر عمليات پايگاه يکم،...
شنبه، 12 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050981.jpg)
تا زنده ام هيچ کس نفهمد
يک روز جهت انجام کاري در دفتر شهيد بابايي بودم مسئول تأسيسات پايگاه هم در آنجا بود. آنها پيرامون فضاي سبز پايگاه صحبت مي کردند. رئيس تأسيسات...
شنبه، 12 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/00509791.jpg)
پيش قدمي در کار خير
با اينکه در زندگي کمبودهاي اقتصادي زيادي داشت. ولي اگر متوجه مي شد براي آشنايان و اقوام مشکلي پيش آمده است، فوراً به کمکشان مي شتافت.
شنبه، 12 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050980.jpg)
شبها مدرسه را نظافت مي کرد
مهندس يکي از بچه هاي معاونت فني بود که بيشتر وقتش را در خط اول مي گذراند. اسمش حسن بود و از آن بچه هاي خاکي درجه ي يک. با من هم يک رفاقتي داشت....
شنبه، 12 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050979.jpg)
پيش قدمي در کار خير
با اينکه در زندگي کمبودهاي اقتصادي زيادي داشت. ولي اگر متوجه مي شد براي آشنايان و اقوام مشکلي پيش آمده است، فوراً به کمکشان مي شتافت.
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050977.jpg)
مگر ما مسلمان نيستيم؟
رفت تو و سلام کرد. فرمانده ي گردان که بعدها فهميد اسمش اللهيار جابري و از همشهري هاي خودش است و همو که تعريفش را در قطار از زبان بچه ها شنيده...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050978.jpg)
اول همسايه هاي بي بضاعت
يک روز عصر، محمد مهدي را با سر و وضع خاکي ديدم. خيلي خسته به نظر مي آمد. چون حالت او غير طبيعي بو، علت وضعيت او را جويا شدم. ابتدا چيزي نگفت،...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050976.jpg)
خانه ي مرا به اين رزمنده بدهيد!
در آن زمان، سيل، موجب ويراني خانه ها و مراتع کشاورزي مردم خوزستان شده بود و با وصول خبر اين واقعه، حاج حسين جمع آوري کمکهاي مردمي در اصفهان را...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050975.jpg)
با بچه هاي فقير
در اوج بحران مهاباد در سال 1360 به اتفاق اين شهيد بزرگوار به مهاباد رفتيم. در آن زمان مهاباد آلوده ترين منطقه ي کردستان و غرب بود. درگيريهاي...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050974.jpg)
صبح مرتب بود، شب ژنده پوش!
فرمانده ي يکي از گردانها بود. ما که نمي دانستيم، بعد از شهادتش فهميديم: يعني احمد فهميد. مي گفت: « چرا حتي يک بار به من چيزي نگفت آخر؟ »
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/00509741.jpg)
صبح مرتب بود، شب ژنده پوش!
فرمانده ي يکي از گردانها بود. ما که نمي دانستيم، بعد از شهادتش فهميديم: يعني احمد فهميد. مي گفت: « چرا حتي يک بار به من چيزي نگفت آخر؟ »
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050973.jpg)
تقسيم حقوق ماهيانه
بعد از مدتي، امامعلي و محمد و غلامرضا شريفي آمدند و اثاث ما را به خانه ي سازماني بردند. خانه، يک طبقه بود. بزرگ بود. ديدم خانه خالي نشده. مستأجر...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050972.jpg)
فقر را براي امتم نمي پسندم
در يکي از روزهاي سرد زمستان که زمين پوشيده از برف بود، نزديک اذان مغرب بنده و ايشان با ماشين به سمت منزل مي رفتيم. پيرمرد کهنسالي را ديديم که...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050971.jpg)
دستي براي ياري همه
حميد فقراي محل را به منزل مي آورد و شخصاً از آنها پذيرايي مي کرد. يک شب سرد زمستان که فقيري را بدون زيرانداز و پتو در کنار خيابان خوابيده ديد...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050970.jpg)
خشت هاي بلورين
شهيد خدادادي هر روز از محل زندگي با وسيله ي نقليه اش به شهر مي آمد. در کوچه ي يکم آراسته در خرم آباد، پيرزني افليج زندگي مي کرد - همانجايي که...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050969.jpg)
محتاج تر از ما خيلي زيادند!
يکي از دوستان شهيد « حميد هاشمي » مي گفت: « از کوچه اي که منزل حميد در آن واقع است، رد مي شدم. ديدم تعدادي از بچه هاي زير ده سال، با تخته هاي...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050968.jpg)
واريز حقوق به صندوق کميته امداد
يک روز که از مدرسه برمي گشت، مثل هميشه به مغازه ي عمويش رفت؛ سلام کرد و عمويش جواب سلام او را به گرمي داد. يوسف پس از مشاهده ي يک تبسم محبت آميز...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050967.jpg)
رئوف
خاله اش مريض بود. مي دانست که از نظر مالي در مضيقه است. گفت: « خاله جان! لباس هايتان را بپوشيد تا ببرمتان دکتر.
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050966.jpg)
ميزبان افتاده ها
يک بار آمده بود مرخصي. شنيد يکي از دوستان قديمش معتاد شده. آن موقع حسين ساکن پايگاه همدان بود. اين خبر او را مثل اسفند روي آتش از جا پراند. رفت...
جمعه، 11 مهر 1393
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0050965.jpg)
شهردار يا مردم دار؟
بهروز وقتي شهردار جلفا بود، خيلي کم از جلفا به تبريز مي آمد و اغلب، ما براي ديدنش به جلفا مي رفتيم. بار اول که رفتيم،... مستخدم شهرداري به ما...
جمعه، 11 مهر 1393
گروه بندی
برگزیده ها
تازه های مقالات
عنوان جدید کلاهبرداری با موضوع همستر کامبت
همستری که شما را به آرزویتان میرساند!
اپلیکیشن تلگرام با چه هدفی بازی همستر را راهاندازی کرد؟
تاثیر بازی همستر به شبکه برق کشور
کلیک کن، پولدارشو!
از تفاوت بازی های «همستر کمبات»، «نات کوین » به چه میزان با خبر هستید؟
نظر پلیس فتا درباره بازی همستر
با همستر ثروتمند شوید!
بحران اقتصادی و ارتباط آن با اقبال به بازی همستر
انتخابات حماسه سبز حضور
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع
متن زیارت عاشورا با خط درشت به همراه ترجمه + صوت
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نحوه خواندن نماز والدین
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
سمبل پرندگان و معانی آنها
دعا برای ختم به خیر شدن امور و گشایش مسائل
آیا داغی دست و پای کودک طبیعی است؟
اسامی پسرانه زیبا و باکلاس
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟