واژه‌ی دابّه در قرآن
«دابّه» برگرفته از ماده «دبب» به معناي حرکت آرام است و به هر حيوان روي زمين دابه گويند. تصغير آن «دُويبه» است. به اعتقاد ابن فارس معناي اصلي...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی دين (به کسر دال) در قرآن
«دين» در لغت به معناي حساب، جزاء، عادت و طاعت آمده است و معناي اصلي آن منقاد و رام بودن است؛ بدين جهت معناي «دان له دينا» اين است که منقاد و...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی خير در قرآن
«خير» مخالف شر است و به معناي هر چيزي است که انسان‌ها به آن رغبت مي‌کنند همانند عقل، عدالت. خير و خوبي گاه مطلق است؛ يعني در هر حال مورد علاقه...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حيات در قرآن
«حيات» ضد مرگ است و ماده اصلي آن، يعني «حيي» داراي دو معناي اصلي است: 1. حيات و زندگي که ضد مرگ است. اگر باران را حي نام نهاده‌اند، بدين جهت...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حصر در قرآن
«حصر» در لغت در اين معاني زير به کار رفته است: ممنوع شدن از ادامه کار توسط دشمن، محبوس گشتن، باز ايستادن از سفر به سبب بيماري، در تنگنا قرار...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حکمت در قرآن
به اعتقاد فراهيدي بازگشت «حکمت» به عدل و دانش و بردباري است. راغب حکمت را دستيابي به حق با علم و عقل تعريف مي‌کند و مي‌نويسد: حکمت خداوند شناخت...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حساب در قرآن
«حساب» در لغت به معناي شمردن و نيز به معناي کافي بودن است. اين کلمه از «اَحسَبه الشيء» گرفته شده که بدين معناست: آن چيز او را کفايت کرد، به حدي...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حس در قرآن
فيومي مي‌نويسد: «حسّ» و «حَسيس» به معناي صداي آهسته و نيز به معناي کشتن است که از نظر وزن و معنا هم‌سان با صيغه‌هاي باب «قتل» است و در هيئت باب...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حرام در قرآن
«حرام» در اصل به معناي منع و سخت گرفتن و نيز ضد حلال است. جمع آن «حُرُم» است. «حُرمة» اسم مصدر از احترام به معناي چيزي است که بي‌احترامي به آن...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حديد در قرآن
«حديد» از ريشه «حدد» داراي دو معناي اصلي است: يکي منع و ديگري حد و منتهاي يک شيء؛ به همين جهت بر حائل و مانع بين دو شيء«حد» اطلاق شده و به دربان...
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حجر در قرآن
«حجر» در اصل به معناي منع و احاطه و تسلط بر يک شيء است. وقتي حاکم، سفيهي را از تصرف در مالش منع کند، گفته مي‌شود «حجر الحاکم علي السّفيه» و از...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی حَبل در قرآن
«حَبل» در لغت به معناي، ريسمان، عهد و پيمان، امان، وصال و رسيدن، ريگ کشيده و طول‌دار است و در «حبل الوريد» به معناي رگ حلق است.
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جِنَّه در قرآن
همان‌گونه که در واژه «جَنّه» - به فتح جيم - بيان شد، ماده اصلي آن «جَنن» به معناي پوشش و ستر است. اگر بر جنيان واژه جنّ اطلاق شده، بدين جهت است...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جَنَّه در قرآن
«جَنّه» به فتح جيم از ماده «جنن»، به معناي باغ داراي درخت همراه با طراوت و نشاط است. جمع آن «جنّات» و «جنان» است. در صورتي به باغ جنت مي‌گويند...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جُنُب (به ضم جيم و نون) در قرآن
اصل در معناي اين کلمه جانب، ناحيه و دور بودن است؛ مثل جَناب که گفته مي‌شود: «هذا من ذالک الجَناب»: اين از آن ناحيه است. «قعد فلان جَنْبةً» يعني...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جَنْب (به فتح جيم) در قرآن
«جنب» در لغت به معناي پهلو، زير بغل تا تهي‌گاه، نزديک، و معظم و اکثر از يک شيء است؛ چنان که وقتي گفته مي‌شود «هذا قليل في جنب مودّتک»: اين کار...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جحيم در قرآن
«جحيم» در لغت به معناي آتش شديد برافروخته و هر آتشي است که بعضي از آن بر روي بعضي ديگر قرار گرفته باشد. نيز به آتش بزرگ برافروخته شده در درّه...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جناح در قرآن
«جنح» ماده اصلي «جناح» است که در اصل به معناي ميل و تجاوز است و زماني که گفته مي‌شود «جنح الي کذا» يعني به سوي آن ميل کرد، چنان که به گناه، جُناح...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جبّار در قرآن
«جبّار» برگرفته از ماده «جبر» به معناي وادارکردن افراد بر امور ناخوشايند آنان، اصلاح شکستگي و اصلاح با نوعي اعمال قدرت است و به کساني که مدعي‌اند...
شنبه، 23 ارديبهشت 1396
واژه‌ی جار در قرآن
«جار» از ماده «جور» در لغت به معناي مجاور منزل، محل سکونت شخص، پناه‌دهنده، پناه‌خواه، همسر مرد، هم‌پيمان، ياري‌کننده، شريک در تجارت است:
شنبه، 23 ارديبهشت 1396