نویسنده: یونس فرهمند
در حالی که قاضی به دعاوی عمومی مردم رسیدگی میکرد، رفع تخاصم از پارهای منازعات مهمتر، از سوی شخص خلیفه یا سلطان یا قاضی خاص منصوب وی که اقتدار ویژه سلطنت و انصاف در قضاوت را با هم نیاز داشت، صورت میگرفت. (1) در دوره حکومت ابوالحسن و ابوعنان که با اوج اقتدار مرینیان همراه بود، موارد متعددی از مظالمنشینی آنان در دست است. (2) معمول این بود که سلطان پیش از جلوس بر مظالم، در موکب سلطنتیاش بر ستمدیدگان میگذشت و آنان از دور فریاد برمیآوردند که «لا اله الا الله، انصرنی نصرک الله». این چنین شکایت آنان را میگرفتند و به کاتب السر میدادند تا در حضور سلطان و مشایخ رسیدگی شود. (3) رسیدگی به مظالم از سوی ابوعنان نیز با جدیت تمام ادامه یافت. اوصاف مذکور در سفرنامه ابن بطوطه گاه حکایت از شیفتگی بیش از حد معمول وی در بازتاباندن سجایای سلطان دارد، (9) اما دست کم توصیفات وی در خصوص به مظالم نشستن ابوعنان، موضوعی است که از سوی نویسندگان دیگر، چون نمیری نیز تأیید میشود. ابوالحسن پس از اقامه نماز جمعه، اغلب به مظالم مینشست؛ به علاوه، در روزهای دوشنبه و پنجشنبه و حتی در سایر ایام هفته عنداللزوم به این مهم رسیدگی میکرد. (4) با این همه، این اقدام سلطان راهگشای مشکلات قضایی شهرهای محل اقامت او بود؛ از اینرو، برای نواحی دوردست تدبیری دیگری باید اندیشیده میشد. او بدین منظور دستور داد تا در منصوره، تلمسان و سبته «قبة العدلی» بنا کنند تا محل رسیدگی مظالم و قبول درخواستهای مردم باشد.(5) ابن مرزوق که خود در این مجلس شرکت کرده است فهرستی بلند از کارگزاران حکومتی که سلطان را در تصمیمگیری یاری میکردند، به دست داده است. این فهرست نشان میدهد که گذشته از قضات عالیرتبه، فقهای نامبردار و کتّاب و وزرا، نیز در مجالس مظالم شرکت میکردهاند. (6)
ابوالحسن تنها به اقدامات فوق بسنده نکرد، بلکه فردی را از جانب خویش تعیین کرد تا سالانه در شهرها از احوال رعایا تفقد کند؛ به علاوه، کسانی را نیز بر این نمایندگان و معتمدین خود برگماشت تا احتمال هرگونه اهمال یا تبانی را از میان ببرد. (7) در اقدامی دیگر به کارگزاران حکومتیاش، چون والی قصبه، عدول و خطباء در ولایات دستور داد تا پس از نماز به جمیع شکایات رسیدگی کنند. (8)
رسیدگی به مظالم از سوی ابوعنان نیز با جدیت تمام ادامه یافت. اوصاف مذکور در سفرنامه ابن بطوطه گاه حکایت از شیفتگی بیش از حد معمول وی در بازتاباندن سجایای سلطان دارد، (9) اما دست کم توصیفات وی در خصوص به مظالم نشستن ابوعنان، موضوعی است که از سوی نویسندگان دیگر، چون نمیری نیز تأیید میشود. (10) او تأکید کرده است که سلطان شخصاً به دادخواهی و دلجویی از مردم میپرداخت و جمعهها را به شکایات فقرا و مساکین اختصاص میداد. (11) به علاوه، وی ترتیب دیگری نیز برای این کار در نظر گرفت و آن این بود که به سبب ضعف زنان و لزوم مراعات حالشان، آنان را بر مردان مقدم میداشت. او فاصله زمانی پس از نماز جمعه تا عصر را به شکایت زنان اختصاص داد و تنها پس از اقامه نماز عصر بود که به دعاوی مردان رسیدگی میکرد. (12)
سلسله اقدامات ابوعنان که با هدف دلجویی از رعایا صورت میگرفت، گاه طیف گستردهتری مییافت. (13) یکی از برجستهترین این اقدامات، بازپرداخت دیون مالی زندانیانی بود که به علت ناتوانی در پرداخت بدهیهایشان به زندان افتاده بودند. (14) نمیری که خود دستور سلطان مبنی بر آزادی این دسته از زندانیان و تأدیه دیون آنان از بیت المال را به شهرها و مناطق تحت حاکمیت مرینیان ابلاغ کرده، از تداوم این عمل در آینده نیز خبر داده است. (15)
قضات برخلاف منزلت اجتماعی و موقعیتی که نزد سلطان داشتند، حقوق و مزایای ماهانه دریافت نمیکردند؛ آنان در مناسبتها، عطایا (16) یا هدایایی چون لباس از سوی سلطان دریافت میکردند، (17) اما به نظر میرسد مقرری روزانهشان به مراتب کمتر از سرداران سپاه و حتی کاتبان بوده است. (18) قاضی الجماعة که بالاترین منصب قضایی بود، روزانه دو مثقال طلا و زمین کوچکی جهت کشت مایحتاج خود دریافت میکرد؛ در حالی که کاتب السر دست کم دو برابر این میزان، روزانه مقرری دریافت میکرد. (19)
نمایش پی نوشت ها:
1- ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص276.
2- نک: ابن مرزوق، 142، 173، 175.
3- قلقشندی، ج5، ص206.
4- ابن مرزوق، ص173.
5- همو، همان جا.
6- همو، صص 173-174.
7- همو، ص174.
8- همان جا؛ برای تفصیل پارهای از اقدامات دیگر ابوالحسن در رفع مظالم از دیگران نک: ابن مرزوق، ص175-177.
9- ابن بطوطه، ج4، ص192، 197.
10- به عنوان نمونه نک: نمیری، ص201، 487.
11- ابن بطوطه، ج4، 196.
12- همان، همان جا.
13- همو، ج4، ص199.
14- نمیری، ص164.
15- نمیری، ص 165؛ نیز نک: ص332.
16- ابن مرزوق، ص154.
17- همو، ص129.
18- برای مقایسه مقرری ماهانه این دو گروه نک: قلقشندی، ج5، صص204-205.
19- همو، ج5، ص205.
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سدههای میانه، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.