درگیری‌های فرمانروایان مرینی با فرمانروایان تلمسان

کشمکش‌های درون خاندانی

ابویوسف مرینی در حالی در جزیره الخضراء اندلس درگذشت که فرزند و ولیعهدش ابویعقوب یوسف در نزدیکی‌های فاس به سر می‌برد و چون خبر بیماری پدر را شنید، بی‌درنگ خود را بر بالین او رساند
يکشنبه، 2 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کشمکش‌های درون خاندانی
 کشمکش‌های درون خاندانی

نویسنده: یونس فرهمند

ابویوسف مرینی در حالی در جزیره الخضراء اندلس درگذشت که فرزند و ولیعهدش ابویعقوب یوسف در نزدیکی‌های فاس به سر می‌برد و چون خبر بیماری پدر را شنید، بی‌درنگ خود را بر بالین او رساند؛ یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌ثباتی اوضاع سیاسی در این دوره، شورش‌های مکرری بود که از سوی گروه‌های مدعی قدرت، چون عرب‌ها، بربرها و به ویژه عموزادگان، فرزندان و وابستگان سلطان مرینی شکل می‌گرفت. ولی چون به آنجا رسید پدر را مرده یافت و این چنین در آغاز صفر سال 685ق. همه کارگزاران دولت و مشایخ عرب و بربر مغرب و اندلس با وی به حکومت بیعت کردند. (1) او به رسم معمول سلاطین تازه جانشین شده، لشکریان را عطا داد و با بخشش‌های بسیار و لغو مالیات‌های گزاف و آزادی زندانیان، از مردم دلجویی کرد (2) تا خود را برای مقابله با شورش‌های متعددی که از سوی قبایل عرب و بربر مغرب، خاصه خویشاوندانش صورت می‌گرفت، آماده کند.
یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌ثباتی اوضاع سیاسی در این دوره، شورش‌های مکرری بود که از سوی گروه‌های مدعی قدرت، چون عرب‌ها، بربرها و به ویژه عموزادگان، فرزندان و وابستگان سلطان مرینی شکل می‌گرفت. این شورش‌ها توان بسیار دولت مرینی را به خود معطوف داشت و در نتیجه به سختی امکان درگیری در جبهه‌های مهم‌تری چون اندلس را می‌یافت. رهبری یکی از این شورش‌ها برعهده محمدبن ادریس بن عبدالحق بود که بی‌درنگ پس از جانشینی ابویعقوب به همراه برادران و خویشاوندانش در کوهستان ورغه از توابع فاس خروج کرد و چون سلطان، برادرش ابو معرف را بر سر آنان فرستاد او هم به آنها پیوست و ناگزیر خود آهنگ درعه کرد و به سختی در حالی که عاملان اصلی شورش به تلمسان و غرناطه گریخته و برخی نیز در راه به دست لشکریان سلطان تار و مار شده بودند، در 685ق. سرکوب شدند. (3)
تقریباً دو سال بعد در حالی که سلطان مرینی به فاس آمده بود تا اندکی آرام گیرد، خبر یافت که فرزندش ابوعامر با همکاری محمدبن عطو بربری، والی مراکش علیه پدر اعلام استقلال کرده‌اند. سلطان بی‌درنگ با لشکری گران، پشت دیوارهای شهر فرود آمد و فرزندش را که بیرون شهر به جنگ آمده بود، شکست داد. ابوعامر به داخل باروهای شهر عقب نشست و با قتل خزانه‌دار و اخذ اموال و دارایی‌ها، به اتفاق والی به مناطق جنوبی مغرب دور گریخت و سرانجم به تلمسان پناهنده شدند. ابویعقوب چندی بعد فرزندش را عفو کرد و از عثمان بن یغمراسن خواست تا ابن عطو را به وی تسلیم کند. حاکم زیانی پاسخ درشت داد و فرستاده دربار مرینی را در بند کشید و این خود عاملی شد در جهت تشدید خصومت‌های فیمابین این دو. (4)
حکومت زیانیان تلمسان، همسایه شرقی مرینیان مهم‌ترین چالش منطقه‌ای ابویعقوب مرینی بود. این دو خاندان برخلاف اشتراک در نسب زناتی که در نظام اجتماعی قبیله‌ای مغرب می‌بایست موجد پیوندی عمیق بین آنها می‌شد، جز در زمان‌های محدود، به ندرت با یکدیگر رابطه‌ای مسالمت‌آمیز داشتند. به نظر می‌رسد مرگ یغمراسن زیانی در 681ق. و جانشینی فرزندش عثمان، رابطه این دو خاندان را اندکی تغییر داد. (5) یغمراسن برخلاف فرزندش، پیوسته آهنگ گسترش قلمرو در مغرب اقصی در سر می‌پرورداند و بالمآل خود دست تعدی به سرزمین مرینیان می‌گشود؛ اما به فرزندش توصیه کرد تا به جای کشمکش با آنها متوجه افریقیه و مغرب نزدیک شود و در نبرد با مرینیان بدو تأسی نکند. از این‌رو عثمان زیانی به جای آنکه آغازگر جنگ باشد، بیشتر مدافع بود و به جای رویارویی مستقیم می‌کوشید تا با پناه دادن به شورشیان و هم‌پیمانی با مخالفان آنها دشمنی‌اش را نشان دهد. (6)
ابویعقوب مرینی پس از غلبه بر شورش‌های داخلی آهنگ تلمسان کرد. به نظر می‌رسد او عامل بی‌ثباتی‌های مکرر مغرب اقصی را بیش از هر کس، دولت زیانی می‌دانست؛ زیرا آنها از یک سو، شورشیان مغرب دور را پناه می‌دادند (7) و از سویی دیگر با دشمنان منطقه‌ای مرینیان، چون پادشاه قشتاله و بنی احمر هم‌پیمان می‌شدند. (8) این دو مهم کافی بود تا به زعم ابویعقوب حکومت زیانیان تلمسان در صدر دشمنان مرینیان قرار گیرد؛ به گونه‌ای که او طی کمتر از ده سال، بیش از شش بار به تلمسان لشکر کشید. (9) به نظر می‌رسد او می‌خواست کاهش نفوذش در اندلس را با توسعه‌طلبی در مغرب میانه و نزدیک جبران کند. از این‌رو هر بار با بهانه‌ای به مرکز حکومت زیانی حمله می‌برد و آنها که توان رویارویی نداشتند، به باورهای شهر پناه می‌بردند و این خود به مرینیان فرصت می‌داد تا با فراغ بال، همه قبایل مغراوه و بنی توجین و سرزمین‌های آنان چون تنس، مازونه، شرشال، مدیه و جبال و نشریس تا نواحی رود شلف در مغرب میانه را به زیر نفوذ خود درآورند (10) و با حفصیان و ممالیک و شرفای مکه دست دوستی دهند. (11)
ابویعقوب مرینی با اتخاذ سیاست جنگ و دشمنی با زیانیان، از بسیاری از اهدافی که پدرش بدان چشم داشت، بازماند. او به بهای حملات مکرر بر مغرب میانه و تلمسان، هم سیادتش بر اندلس را از دست داد و هم ثبات سیاسی منطقه حاکم بر آن؛ یعنی مغرب دور. واقعیت این است که اگرچه ظاهراً گستره قلمرو او تا مغرب میانه هم رسید؛ اما از آن‌رو که اداره این سرزمین وسیع برای وی ممکن نبود، سلطه‌اش روز به روز متزلزل‌تر شد. او در 694ق. تاوریرت را گرفت و یک سال بعد باروهای وجده را ویران کرد و پس از استیلا بر آن، باورهای نفوذناپذیر و قصبه و مسجدی بساخت تا پادگان شهری جدید در نزدیکی تلمسان برای حمله به آنجا ایجاد کرده باشد. سپس در 698ق. تلمسان را به محاصره گرفت؛ اما به رغم استفاده از ابزارآلات دیوارکوبی، گشودن شهر ممکن نشد؛ (12) در نتیجه سلطان مرینی به فاس بازگشت تا این بار با تمهیدات گسترده‌تری شهر را به محاصره گیرد. او پس از انتظام امور لشکر و بخشش عطایای بسیار، در شعبان همان سال تلمسان را به مدت بیش از هفت سال چنان سخت به مخاطره گرفت که هرگز امکان ارسال کمک غذایی به آنجا ممکن نبود. با این محاصره شدید عملاً میان عثمان بن یغمراسن و قبیله‌اش که در شهرهای اطراف تلمسان زندگی می‌کردند، فاصله افتاد و سلطان مرینی، شهرهای مغرب میانه را یکی پس از دیگری زیر پی سپرد و هنین و وهران و ملیانه و غیره را گشود. (13)
به نظر می‌‎رسد محاصره طولانی ابویعقوب مرینی، بدون توجه به واقعیت سیاسی و اجتماعی جامعه‌ای که بر آن حکم می‌راند، چندان به سود مرینیان نبود. او در حالی همه توان نظامی‌اش را برای محاصره تلمسان به کار گرفت که قبایل مختلف عرب و بربر و حتی در میان خود مرینیان بر اطاعت از حکومت مرکزی اتفاق نظر نداشتند. در چنین شرایطی سلطان مرینی گویی چنان سودای تصرف و محاصره تلمسان را در سر داشت که در محل محاصره، شهری با همه امکانات زیرساختی بنا کرد و آن را منصوره نام نهاد تا یادآور رشادت‌هایش در فتح تلمسان باشد. (14) وی چنان سرگرم محاصره بود که حتی سفرای ممالیک و شرفای مکه را در آنجا به حضور پذیرفت. (15) سرانجام اینکه قتل سلطان به دست یکی از غلامانش در سال 706ق. نه تنها محاصره را نافرجام گذاشت، بلکه شهر منصوره را که قرار بود شکوه دلاوری‌هایش را جاودان سازد به دست پادشاه زیانی ویران شد و مرینیان را ناگزیر ساخت تا به مغرب دور باز گردند. (16)

نمایش پی نوشت ها:
1- همو، ص493.
2- ابن خلدون، العبر، ج7، ص278؛ ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ص495.
3- همان، ص497؛ ابن خلدون، العبر، همان، ص279.
4- ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ص499؛ سلاوی، ج3، صص68-69.
5- ابن خلدون، همان، ص283.
6- همان‌جا.
7- به عنوان نمونه، ابن عطو، والی مرینی مراکش، پس از شورش به تلمسان پناه برد و به رغم اصرار سلطان مرینی مبنی بر استرداد وی، عثمان زیانی پاسخ درشت داد (ابن خلدون، العبر، همان، ص282) یا پیوستن عمرو عامربن یحیی بن وزیر وطاسی پس از شورش در دژ تازوطا (ابن خلدون، العبر، همان، ص288، سلاوی، ج3، ص73).
8- ابن خلدون، العبر، همان، ص290.
9- همان، صص290-292.
10- همان، صص 293-295.
11- همان، صص 298-299.
12- ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ج 507-508؛ ابن خلدون العبر، همان، صص 290-291.
13- ابن ابی زرع، همان، صص 509-512.
14- ابن خلدون، العبر، ج7، ص293، سلاوی، ج3، ص80.
15- همان، صص 292-293؛ سلاوی، همان، ص84.
16- ابن ابی زرع، الانیس المطرب، ج7، ص513؛ ابن خلدون، العبر، همان، ص293.

منبع مقاله :
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سده‌های میانه، تهران: پژوهشکده‌ی تاریخ اسلام، چاپ اول.
 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط