کتابت از مناصب مهم حکومتی مغربیان در سده هشتم بود که فراز و فرودهای بسیار داشت. گاه جایگاه کاتبان در اثر تقرب بیش از پیش حاجبان و وزرا، نزد سلطان تنزل مییافت و آنان در کتابت جز تمکین از نظر وزیر راه دیگری نداشتند؛ (1) تأکید ابن خلدون در خلال شرح احوال ابوالقاسم بَرجی (9) مبنی بر اینکه او نه تنها مسئول دیوان انشاء بلکه صاحب اسرار دولت نیز بود، حاکی از منزلت ارجمند کاتبان دارد؛ (10) از اینرو، نظر به اهمیت و حساسیت این منصب، سلطان سخت بر آن نظارت میکرد و اغلب بیش از سایر مناصب در معرض قبض و بسط قدرت سلطان قرار میگرفت. با این حال، به دوره ابوالحسن و ابوعنان مرینی کاتبان موقعیت شایستهای یافتند. به نظر میرسد در دوره شکلگیری حکومت مرینی به علت غلبه هروحیه بادیهنشینی، به این منصب چندان توجهی نمیشد، (2) اما از دوره پدر ابوالحسن به علت گسترش قلمرو مرینیان و روابط خارجی با همسایگان، استفاده از کاتبانی کارکشته را ناگزیر میساخت. از اینرو، دیوان انشاء و علامت در این دوره تأسیس شد (3) و ادیبانی برجسته زیر نظر رئیس الکتّاب، مسئولیت مکاتبات سلطان را برعهده داشتند.
کاتب السرّ فقط وظیفه نگارش نامههای سلطانی را نداشت، بلکه به مثابه «رازدار و سخنگوی» (4) سلطان گاه شب را نزد وی به صبح میآورد و جز نامههای مهم، عرض حالها را نیز بر وی میخواند. (5) کاتب برحسب منزلتش نزد سلطان و ضرورتهای موجود، نقشهای دیگری نیز مییافت. گاه از سوی سلطان اسناد و نامههای مهم را توقیع میکرد و گاه به جای وی به خطبه میرفت و نماز میگزارد؛ (6) به علاوه، در جنگها نیز سلطان را یاری و از طرف او به شکایات رعایا رسیدگی میکرد؛ (7) با این همه، وظیفه اصلی آنان انشای مکاتبات و عهدنامهها و نوشتن دستورات لازم و درج توقیعات سلطانی بر نامهها بود. (8)
تأکید ابن خلدون در خلال شرح احوال ابوالقاسم بَرجی (9) مبنی بر اینکه او نه تنها مسئول دیوان انشاء بلکه صاحب اسرار دولت نیز بود، حاکی از منزلت ارجمند کاتبان دارد؛ (10) از اینرو، نظر به اهمیت و حساسیت این منصب، سلطان سخت بر آن نظارت میکرد و اغلب بیش از سایر مناصب در معرض قبض و بسط قدرت سلطان قرار میگرفت. سرگذشت ابن خلدون خود بهترین نمونهی فراز و نشیب قدرت دبیر در روزگار ابوعنان است؛ او که با تصدی منصب دبیری و انشاء توقیعات سلطانی بیش از گذشته به وی نزدیک شده بود، به جرم ارتباط با امیر حفصی بجایه به زندان افتاد و سرانجام تنها با سرودن قصیده مطولی توانست از سلطان دلجویی کند و با مرگ ناگهانی وی آزاد شود. (11) شاید هم از اینرو بود که ابن خلدون در آغاز از پذیرش این سمت اکراه داشت. (12)
در اواخر حکومت ابوعنان تغییر دیگری نیز در منصب کتابت رخ داد. هنگامی که سلطان کفایت حاجبش، ابن ابی عمرو را دید، وی را کتابت نیز داد. این موضوع زمانی اهمیت مییابد که بدانیم تا آن زمان رئیس الکتّاب، هم نامهها و منشورات حکومتی را مینگاشت و هم با در اختیار داشتن توقیع سلطانی، این مهم را به انجام میرساند، اما ابوعنان این دو وظیفه را از هم جدا کرد و درج توقیعات را به معتمد و حاجب خویش محمدبن ابی عمرو وا نهاد و وظایف ابوالقاسم برجی را به کتابت نامهها محدود کرد و با این کار جایگاه دبیر را یک گام تنزل داد. (13) در آغاز به نظر میرسد این مهم ناشی از بی اعتمادی سلطان به توقیعنویسی خاص بوده باشد، اما تداوم این روند در دوره او نشان از حساسیت این جایگاه و ضرورت نظارت بیشتر بر آن از سوی نزدیکترین معتمدش دارد. (14) با این همه، این اعتماد باعث نمیشد که سلطان به طور کامل امور را به کاتب سر و توقیعنویس خود وا گذارد و چنانکه قلقشندی تصریح کرده است، کاتبان در پایان نامه به درج تاریخ مبادرت میکردند و سپس سلطان به تبعیت از عمویش «ابوحفص عمر مرینی» با خط خویش زیر آن مینوشت «در فلان تاریخ نوشته شد». (15)
نظر به اهمیت نقش نویسندگان در امور دیوانی، ابوالحسن و ابوعنان از برجستهترین کاتبان روزگار خویش به عنوان رئیس الکتّاب سود میجستند. بدون تردید ابومحمد عبدالمهیمن بن عبدالمهیمن حضرمی (16) و عبدالرحمن بن خلدون، نویسنده العبر، در صدر مشهورترین نویسندگان این دورهاند. عبدالمهیمن که ابن خلدون وی را در شمار استادان خود ذکر کرده است، مدتی دبیری بنی عَزفی را در سبته برعهده داشت و سپس به ابوعلی، برادر ابوالحسن پیوست و سرانجام ریاست نویسندگان ابوسعید و ابوالحسن را برعهده گرفت. (17) توانمندی وی در علوم دینی و ادبی به گونهای بود که ابن خلدون در وصف او گفته است:
«امام محدثان و نحویان مغرب، ابومحمد عبدالمهیمن بود که من ملازم او شدم و اهم کتب سته و موطأ و سیره ابن اسحاق و کتاب ابن صلاح در حدیث و کتب دیگری که اکنون به یاد ندارم از وی سماع کردم و اجازه یافتم... کتابخانه او بیش از 3000 جلد کتاب حدیثی، فقهی و ادبی و غیره داشت که در آن صحت انتسابش به نویسنده درج شده بود». (18)
از بررسی زندگی کاتبان دوره ابوالحسن و ابوعنان میتوان دریافت که این مقام عمدتاً در اختیار خاندانهایی خاص بوده است و اغلب، اعراب تصدی این سمت را عهدهدار بودند. (19) از میان این خاندانها از همه مشهورتر بنی مدین بود که تنها در این دوره، سه تن منصب کتابت یافتند. (20) از دیگر نویسندگان مشهور این دوره میتوان به ابوالقاسم محمدبن یحیی غسانی برجی (21) و ابوعبدالله بن یوسف بن رضوان خزرجی (22) و ابن حاج نمیری (23) اشاره کرد.
نمایش پی نوشت ها:
1- ابن خلدون، مقدمه، ج1، ص306.
2- همو، ج1، صص305-306.
3- قلقشندی، ج5، ص198.
4- ابن مرزوق، ص374.
5- قلقشندی، ج5، ص206.
6- ابن خلدون، العبر، ج7، ص514.
7- نمیری، ص487.
8- ابن خلدون، همان جا .
9- منسوب به شهر بَرجه اندلس از توابع البیره.
10- همو، ج7، ص537.
11- همو، ج7، ص539.
12- همان، ص534.
13- همان، صص537-537.
14- ابوعنان در سال 757ق بار دیگر کار این دیوان را به دو نفر واگذار کرد و توقیع را به محمدبن ابوالقاسم بن ابی مدین داد و انشاء را به ابواسحاق غرناطی، نک: ابن خلدون، العبر، ج7، ص525.
15- قلقشندی، ج5، ص210.
16- برای آگاهی از زندگی و اشعار او نک: مقری، نفح الطیب، ج5، ص465-469؛ کنون، ج3، ص661، 690، 727.
17- ابن خلدون، العبر، ج7، صص 324-325.
18- همان، ص513.
19- نک: ابن احمر، روضة النسرین، ص26، 28.
20- این سه تن عبارت بودند از: ابوالفضل محمدبن عبدالله بن ابی مدین و ابوالمجد محمدبن الحاج محمد ابی مدین و محمدبن ابوالقاسم بن ابی مدین (ابن احمر، ص29، 26).
21- برای اطلاع از زندگی وی نک: ابن خلدون، العبر، ج7، صص 537-538.
22- برای اطلاع از زندگی، اشعار و مدایح وی در باب ابوعنان نک: بنی احمر، نثیر الجمان فی شعر من نظمنی و ایاه الزمان، صص 234-247.
23- برای اطلاع از زندگی وی نک: مقدمه بن شقرون در نمیری، ص34-54 .
فرهمند، یونس؛ (1394)، مرینیان: سیاست، جامعه و فرهنگ در مغرب سدههای میانه، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، چاپ اول.