«والمرها» رحم ندارند
پدر مجبورم كرد زن بگيرم. نمي‌دانستم اصرار او براي چيست كه با اين سن كم، مرا وادار به تشكيل زندگي كرده است، اما به ‌زودي متوجه اين موضوع شدم....
پنجشنبه، 22 تير 1391
نجات به سبک آقا مجيد
اين فکه هم براي خودش عجب جاي عجيبي است. ما چه آدم هاي نابي را توي اين سرزمين از دست داديم. در زمان جنگ اين منطقه قتلگاه بزرگ بچه ها بود و بعد...
چهارشنبه، 21 تير 1391
شمه ای از حکمت بسیج
سلام بر بسیج ، سلام بر «مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنام، سلام بر میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی که تربیت یافتگان آن نام و نشان...
چهارشنبه، 21 تير 1391
ملائکي از خاک به افلاک
عمليات محرم بود. دو سه شبي مي شد که نخوابيده بود. نشسته، خوابش برد پنج شش دقيقه بعد، از خواب پريد. بد جوري کلافه شده بود. معاونش پرسيد: « چي...
دوشنبه، 19 تير 1391
پلاک آشنا ؛ شهید عبدالحسین برونسی
- مادر شهید: در مقطع تحصیلی ابتدایی با این که همزمان با تحصیل کار هم می کرد، نمره هایش همیشه خوب بود. یک روز گفت «از فردا اجازه بدین مدرسه نرم......
دوشنبه، 19 تير 1391
«جان شيفته‌»ي «رومن رولان» از نگاه رهبري
رهبر انقلاب همواره دغدغه فرهنگ؛ به‌ويژه کتاب را دارند. ايشان دراين‌باره فرموده‌اند: «بايد خريد کتاب، يکي از مخارج اصلي خانواده محسوب شود. مردم...
يکشنبه، 18 تير 1391
صداي بوق حس‌گر موشك حرارتي بلند شد
حدود شش سال از آغاز جنگ تحميلي مي‌گذشت. در اين مدت رزمندگان اسلام و ملت قهرمان ايران با توکل به خداوند متعال و تکيه بر مکتب حسيني و با بهره‌گيري...
يکشنبه، 18 تير 1391
راز گريه‌هاي غريب فرمانده...
می‌گفت، از ستاد بیرون آمدم و پوشه‌های چک‌لیستِ1 بازرسی یگان دستم بود. یک‌راست به فرودگاه رفتم و با اولین پرواز خودم را به غرب رساندم. فردا حوالی...
يکشنبه، 18 تير 1391
حاج قاسم! رسيديم؛ ما رفتيم
حاج احمد اميني براي اهل آسمان‌ها آشناتر است، تا اهل زمين. نگاهش از کوچه‌پس‌کوچه‌هاي روستايي کوچک امتداد دارد تا لحظه‌هاي موّاجِ اروند و از آن‌جا،...
يکشنبه، 18 تير 1391
جراحي كه بر رگ‌هاي بريده بوسه زد
اين روايت صددرصد واقعي، گوشه‌ي كوچكي از زندگي سخت و دشوار مردي است كه من با اين‌كه براي چندمين بار متن پياده‌شده‌ي مصاحبه‌هايش را مي‌خوانم، صورت...
يکشنبه، 18 تير 1391
تاريخ شهادتش را خودش انتخاب كرده بود
حاجي حواسش به همه چيز بود؛ از محتواي سخنراني و مداحي‌ها و نماز جماعت‌هاي ظهر عاشورا و تاسوعا گرفته، تا گذاشتن چند نفر مأمور جهت جفت کردن کفش‌هاي...
يکشنبه، 18 تير 1391
آن‌جا بوي شكلات هم رنگ مرگ داشت
از اوايل جنگ تحميلي مسأله‌ي مقابله با حمله‌ي شيميايي مطرح بود. حتي در دوره‌هاي آموزشي بسيج، آموزش داده مي‌شد؛ ولي تا زمان بمب‌باران شيميايي سردشت،...
يکشنبه، 18 تير 1391
آن صحنه‌هاي تلخ هرگز از يادم نمي‌رود
مي‌‌گويند «كوه به كوه نمي‌رسد، آدم به آدم مي‌رسد». خدمت يكي از دوستان رزمنده بودم كه دانستم اهل منطقه سرپل ذهاب است. شماره‌اي از امتداد را كه...
يکشنبه، 18 تير 1391
او گازيد و رفت و من پايم هنوز روي ترمز است
آن روزها دستمان خالي بود. سلاح‌هاي موجود در منطقه، مثل خمپاره‌انداز 106 م.م امانت ارتش بود و هرچند وقت يك‌بار ستواني از ارتش مي‌آمد و مي‌خواست...
يکشنبه، 18 تير 1391
يك‌دوجين تانك، نذر يك روز
چه زيبا بر روي کلاه خودت نوشته بودي: «و ما رميت، اذ رميت و لکن الله رمي»1، بعد از نبردي سخت، در گرماي طاقت‌فرسا، چه زيبا شده بودي. خسته بودي،...
چهارشنبه، 14 تير 1391
يك قـُلــُپ، يك فشنگ
فكرش را هم نمي‌كردم در چنين موقعيت و فضايي با چنين صحنه‌اي مواجه شوم. كم مانده بود طرف، بحث را به درگيري و كتك‌كاري برساند. آخرش هم خودزني كرد....
چهارشنبه، 14 تير 1391
ميگ دشمن را با جنگنده خودی اشتباه گرفتم
سال 1360 بود و به من به‌عنوان شمارة چهار يك دستة پروازي به نام «سهيل» مأموريت داده شد. قرار شد با ديگر خلبان‌هاي دسته به يكي از تأسيسات صنعتي،...
چهارشنبه، 14 تير 1391
معلم انگليسي در كلاس طنز
در يكي از دسته‌هاي گروهان «ذوالفقار» از گردان «يازهرا(س)» لشكر «14 امام حسين(ع)» آرپي‌جي‌زن بودم و شهيد بزرگوار، «محّمد تورجي‌زاده» مرد عمل،...
چهارشنبه، 14 تير 1391
گرگ‌هاي آسمان در شكارگاه اصفهان
جنگ به روزهاي پاياني خود نزديک مي‌شد. عراق با در اختيار گرفتن نسل جديد هواپيماي ميراژ از کشور فرانسه، علاوه‌بر تمرکز براي زدن اسکله‌هاي نفتي...
چهارشنبه، 14 تير 1391
صدايي از صدوده شهيد جامانده
من که قبلاً براي انجام اين کار اعلام آمادگي کرده بودم بي درنگ پذيرفتم. احساس عجيب و غريبي داشتم براي همين هم ضمن نگارش وصيت‌نامه‌ام به خانواده...
چهارشنبه، 14 تير 1391