وصف لب رنگین تو از دل جویم در آرزوی زلف تو سنبل بویم تا پر خون شد ز دیده چون گل رویم وصف تو همه روز به بلبل گویم

بر آتش اگر بی تو نخفتم خفتم با انده اگر بی تو نجفتم جفتم صبری که ز دل همی نرفتم رفتم این که همه هر چه می نگفتم گفتم

کوهی که بر او بلا ببارند منم تیغی که به دست غم سپارند منم شیری که برون نمی گذارند منم خواری که نکو نگاه دارند منم

از عشق تو در چشم خرد میل زدم پس دست به تسبیح و به تهلیل زدم بر فرقت تو چو طبل تحویل زدم من دست به جای جامه بر نیل زدم

بونصر من ار عاشق ایام توام از چرخ همیشه طالب کام توام چون نام خودم از تو و با نام توام خود روی نیم نهال انعام توام

همچون قلمم ز بیخ کندی به ستم کردیم نوان و لاغر و زرد و دژم وانگاه فرو بردیم ای شهره صنم در آب سیاه و گل تیره چو قلم

ای سرو سپاه خسرو ای ماه حشم یک جرعه اگر از می وصلت بچشم از خط تو چون قلم همی سرنکشم بر آتش تیمار تو چون عود خوشم

ای کرده مرا به عشق گمراه تمام بر نایدم از ضعف همی آه تمام ای سرو گل اندام من ای ماه تمام پیرم کردی نگشته یک ماه تمام

جستم از توبه بی زبانی جستم جستم ز غمت چو خیزرانی جستم از پیش فراق تو به جانی جستم الحق ز تو چون برایگانی جستم

ای چرخ ز هر گزند رنج تو کشم با جان و دل نژند رنج تو کشم در تنگی حبس و بند رنج تو کشم یک بار بگو که چند رنج تو کشم