مسافر چون بود رهرو کدام است
مسافر چون بود رهرو کدام است شاعر : شيخ محمود شبستري که را گويم که او مرد تمام است مسافر چون بود رهرو کدام است ...
شنبه، 6 فروردين 1390
اگر به بندگي ارشاد مي‌کنيم ترا
اگر به بندگي ارشاد مي‌کنيم ترا شاعر : صائب تبريزي اشاره‌اي است که آزاد مي‌کنيم ترا اگر به بندگي ارشاد مي‌کنيم ترا...
شنبه، 6 فروردين 1390
يک بار بي خبر به شبستان من درآ
يک بار بي خبر به شبستان من درآ شاعر : صائب تبريزي چون بوي گل، نهفته به اين انجمن درآ يک بار بي خبر به شبستان من...
شنبه، 6 فروردين 1390
موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است
موج شراب و موجه‌ي آب بقا يکي است شاعر : صائب تبريزي هر چند پرده‌هاست مخالف، نوا يکي است موج شراب و موجه‌ي آب بقا...
شنبه، 6 فروردين 1390
از فسون عالم اسباب خوابم مي‌برد
از فسون عالم اسباب خوابم مي‌برد شاعر : صائب تبريزي پيش پاي يک جهان سيلاب خوابم مي‌برد از فسون عالم اسباب خوابم مي‌برد...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل را به زلف پرچين، تسخير مي‌توان کرد
دل را به زلف پرچين، تسخير مي‌توان کرد شاعر : صائب تبريزي اين شير را به مويي، زنجير مي‌توان کرد دل را به زلف پرچين،...
شنبه، 6 فروردين 1390
نه گل، نه لاله درين خارزار مي‌ماند
نه گل، نه لاله درين خارزار مي‌ماند شاعر : صائب تبريزي دويدني به نسيم بهار مي‌ماند نه گل، نه لاله درين خارزار مي‌ماند...
شنبه، 6 فروردين 1390
سينه‌اي چاک نکرديم درين فصل بهار
سينه‌اي چاک نکرديم درين فصل بهار شاعر : صائب تبريزي صبحي ادراک نکرديم درين فصل بهار سينه‌اي چاک نکرديم درين فصل...
شنبه، 6 فروردين 1390
دست در دامن رنگين بهاري نزدم
دست در دامن رنگين بهاري نزدم شاعر : صائب تبريزي ناخني بر دل گلزار چو خاري نزدم دست در دامن رنگين بهاري نزدم که...
شنبه، 6 فروردين 1390
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم شاعر : صائب تبريزي ما پير به روشندلي صبح نديديم چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم...
شنبه، 6 فروردين 1390
چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم
چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم شاعر : صائب تبريزي روي خود تازه به آب گهر خود داريم چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم...
شنبه، 6 فروردين 1390
با حلقه‌ي ارادت ساغر به گوش کن
با حلقه‌ي ارادت ساغر به گوش کن شاعر : صائب تبريزي يا عاقلانه ترک در ميفروش کن با حلقه‌ي ارادت ساغر به گوش کن ...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر درد طلب رهبر اين قافله بودي
گر درد طلب رهبر اين قافله بودي شاعر : صائب تبريزي کي پاي ترا پرده‌ي خواب آبله بودي؟ گر درد طلب رهبر اين قافله بودي...
شنبه، 6 فروردين 1390
دايم به روي دست دعا جلوه مي‌کني
دايم به روي دست دعا جلوه مي‌کني شاعر : صائب تبريزي هرگز نديده است کسي نقش پاي تو دايم به روي دست دعا جلوه مي‌کني...
شنبه، 6 فروردين 1390
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست
چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست شاعر : صائب تبريزي بي‌چراغ دل آگاه به اين راه مرو چاه اين باديه از نقش قدم بيشترست...
شنبه، 6 فروردين 1390
پادشاهي بود بس صاحب جمال
پادشاهي بود بس صاحب جمال شاعر : عطار در جهان حسن بي‌مثل و مثال پادشاهي بود بس صاحب جمال در نکويي آيتي ديدار او...
شنبه، 6 فروردين 1390
عود مي‌سوخت آن يکي غافل بسي
عود مي‌سوخت آن يکي غافل بسي شاعر : عطار آخ مي‌زد از خوشي آنجا کسي عود مي‌سوخت آن يکي غافل بسي تا تو آخ گويي بسوخت...
شنبه، 6 فروردين 1390
خاست اندر مصر قحطي ناگهان
خاست اندر مصر قحطي ناگهان شاعر : عطار خلق مي‌مردند و مي‌گفتند نان خاست اندر مصر قحطي ناگهان نيم زنده مرده را...
شنبه، 6 فروردين 1390
بود شيخي خرقه پوش و نامدار
بود شيخي خرقه پوش و نامدار شاعر : عطار برد از وي دختر سگبان قرار بود شيخي خرقه پوش و نامدار کز دلش مي‌زد چو دريا...
شنبه، 6 فروردين 1390
عاشقي روزي مگر خون مي‌گريست
عاشقي روزي مگر خون مي‌گريست شاعر : عطار زو کسي پرسيد کين گريه زچيست عاشقي روزي مگر خون مي‌گريست چون کند تشريف...
شنبه، 6 فروردين 1390