نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن
نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن شاعر : عطار خرقه‌ي پيروز را دام ريا ساختن نيست ره عشق را برگ و نوا ساختن از پي...
شنبه، 6 فروردين 1390
با تو سري در ميان خواهد بدن
با تو سري در ميان خواهد بدن شاعر : عطار کان وراي جسم و جان خواهد بدن با تو سري در ميان خواهد بدن از دو عالم بي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي روي تو آفتاب کونين
اي روي تو آفتاب کونين شاعر : عطار ابروي تو طاق قاب قوسين اي روي تو آفتاب کونين نقدي روشن چو چشم تو عين بر...
شنبه، 6 فروردين 1390
مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو
مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو شاعر : عطار زاد راهم درد روزافزون ز تو مي‌روم بر خاک دل پر خون ز تو کز همه کس فارغم...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي دو عالم پرتوي از روي تو
اي دو عالم پرتوي از روي تو شاعر : عطار جنت الفردوس خاک کوي تو اي دو عالم پرتوي از روي تو هيچ وجهي نيست الا روي...
شنبه، 6 فروردين 1390
جانا بسوخت جان من از آرزوي تو
جانا بسوخت جان من از آرزوي تو شاعر : عطار دردم ز حد گذشت ز سوداي روي تو جانا بسوخت جان من از آرزوي تو تا هيچ...
شنبه، 6 فروردين 1390
مورچه‌ي قيرفام بر قمر آورده‌اي
مورچه‌ي قيرفام بر قمر آورده‌اي شاعر : عطار هندوي طوطي طعام بر شکر آورده‌اي مورچه‌ي قيرفام بر قمر آورده‌اي با...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي گشته نهان از همه از بس که عياني
اي گشته نهان از همه از بس که عياني شاعر : عطار ديده ز تو بينا و تو از ديده نهاني اي گشته نهان از همه از بس که عياني...
شنبه، 6 فروردين 1390
در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني
در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني شاعر : عطار اين همه دوري و پرهيز و تکبر چه کني در همه شهر خبر شد که تو معشوق مني...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا
چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا شاعر : عطار به شعر من که اگر نقد نه فلک خوانيش چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا...
شنبه، 6 فروردين 1390
آتش تر مي‌دمد از طبع چون آب ترم
آتش تر مي‌دمد از طبع چون آب ترم شاعر : عطار در معني مي‌چکد از لفظ معني‌پرورم آتش تر مي‌دمد از طبع چون آب ترم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
خواجه‌ي اول که اول يار اوست
خواجه‌ي اول که اول يار اوست شاعر : عطار ثاني اثنين اذهما في الغار اوست خواجه‌ي اول که اول يار اوست در همه چيز...
شنبه، 6 فروردين 1390
بود اندر مصر شاهي نامدار
بود اندر مصر شاهي نامدار شاعر : عطار مفلسي بر شاه عاشق گشت زار بود اندر مصر شاهي نامدار خواند حالي عاشق گم‌راه...
شنبه، 6 فروردين 1390
يک شبي عباسه گفت اي حاضران
يک شبي عباسه گفت اي حاضران شاعر : عطار اين همه گر پر شوند از کافران يک شبي عباسه گفت اي حاضران از سر صدقي کنند...
شنبه، 6 فروردين 1390
عابدي کز حق سعادت داشت او
عابدي کز حق سعادت داشت او شاعر : عطار چار صد ساله عبادت داشت او عابدي کز حق سعادت داشت او راز زير پرده با حق...
شنبه، 6 فروردين 1390
گفت چون سقراط در نزع اوفتاد
گفت چون سقراط در نزع اوفتاد شاعر : عطار بود شاگرديش، گفت اي اوستاد گفت چون سقراط در نزع اوفتاد در کدامين جاي...
شنبه، 6 فروردين 1390
در عجم افتاد خلقي از عرب
در عجم افتاد خلقي از عرب شاعر : عطار ماند از رسم عجم او در عجب در عجم افتاد خلقي از عرب بر قلندر راه افتادش مگر...
شنبه، 6 فروردين 1390
با کسي عباسه گفت اي مرد عشق
با کسي عباسه گفت اي مرد عشق شاعر : عطار ذره‌اي بر هرک تابد درد عشق با کسي عباسه گفت اي مرد عشق ور زنيست اي بس...
شنبه، 6 فروردين 1390
يوسفي کانجم سپندش سوختند
يوسفي کانجم سپندش سوختند شاعر : عطار ده برادر چون ورا بفروختند يوسفي کانجم سپندش سوختند خط ايشان خواست، کار زان...
شنبه، 6 فروردين 1390
بوسعيد مهنه با مردان راه
بوسعيد مهنه با مردان راه شاعر : عطار بود روزي در ميان خانقاه بوسعيد مهنه با مردان راه تا دران خانقاه آشفته‌وار...
شنبه، 6 فروردين 1390