ما گر چه در بلندي فطرت يگانه‌ايم
ما گر چه در بلندي فطرت يگانه‌ايم شاعر : صائب تبريزي صد پله خاکسارتر از آستانه‌ايم ما گر چه در بلندي فطرت يگانه‌ايم...
شنبه، 6 فروردين 1390
ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم
ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم شاعر : صائب تبريزي در کاسه سرنگوني، همچشم با حبابيم ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتيم
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتيم شاعر : صائب تبريزي موج ريگ خشک را آب روان پنداشتيم ما ز غفلت رهزنان را کاروان...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما اختيار خويش به صهبا گذاشتيم
ما اختيار خويش به صهبا گذاشتيم شاعر : صائب تبريزي سر بر خط پياله چو مينا گذاشتيم ما اختيار خويش به صهبا گذاشتيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم
ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم شاعر : صائب تبريزي گل را به شوخ چشمي شبنم گذاشتيم ما خنده را به مردم بي‌غم گذاشتيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
از يار ز ناسازي اغيار گذشتيم
از يار ز ناسازي اغيار گذشتيم شاعر : صائب تبريزي از کثرت خار از گل بي خار گذشتيم از يار ز ناسازي اغيار گذشتيم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم
خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم شاعر : صائب تبريزي ما مرکب ازين رخنه جهانديم و گذشتيم خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم شاعر : صائب تبريزي در حلقه‌ي تقليد گرفتار نگشتيم ما دستخوش سبحه و زنار نگشتيم چون...
شنبه، 6 فروردين 1390
جز غبار از سفر خاک چه حاصل کرديم؟
جز غبار از سفر خاک چه حاصل کرديم؟ شاعر : صائب تبريزي سفر آن بود که ما در قدم دل کرديم جز غبار از سفر خاک چه حاصل...
شنبه، 6 فروردين 1390
صبح در خواب عدم بود که بيدار شديم
صبح در خواب عدم بود که بيدار شديم شاعر : صائب تبريزي شب سيه مست فنا بود که هشيار شديم صبح در خواب عدم بود که بيدار...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر چه از وعده‌ي احسان فلک پير شديم
گر چه از وعده‌ي احسان فلک پير شديم شاعر : صائب تبريزي نعمتي بود که از هستي خود سير شديم گر چه از وعده‌ي احسان فلک...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي خوديم
ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي خوديم شاعر : صائب تبريزي خرسند از محيط به پيمانه‌ي خوديم ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم
ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم شاعر : صائب تبريزي سنگ ملامت دل ديوانه‌ي خوديم ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم
چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم شاعر : صائب تبريزي ما پير به روشندلي صبح نديديم چندان که چو خورشيد به آفاق دويديم...
شنبه، 6 فروردين 1390
چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم
چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم شاعر : صائب تبريزي روي خود تازه به آب گهر خود داريم چشم اميد به مژگان‌تر خود داريم...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر چه چندين خرمن گل را به يکديگر زديم
گر چه چندين خرمن گل را به يکديگر زديم شاعر : صائب تبريزي دامن و دست تهي زين باغ و بستان مي‌بريم گر چه چندين خرمن...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما درد را به ذوق مي ناب مي‌کشيم
ما درد را به ذوق مي ناب مي‌کشيم شاعر : صائب تبريزي از آه سر منت مهتاب مي‌کشيم ما درد را به ذوق مي ناب مي‌کشيم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما چو صبح از راست گفتاري علم در عالميم
ما چو صبح از راست گفتاري علم در عالميم شاعر : صائب تبريزي محرم آيينه‌ي خورشيد از پاس دميم ما چو صبح از راست گفتاري...
شنبه، 6 فروردين 1390
گردباد دامن صحراي بي‌سامانيم
گردباد دامن صحراي بي‌سامانيم شاعر : صائب تبريزي هيچ کس را دل نمي‌سوزد به سرگردانيم گردباد دامن صحراي بي‌سامانيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
اشک است، درين مزرعه، تخمي که فشانيم
اشک است، درين مزرعه، تخمي که فشانيم شاعر : صائب تبريزي آه است، درين باغ، نهالي که رسانيم اشک است، درين مزرعه، تخمي...
شنبه، 6 فروردين 1390