شب فراق که داند که تا سحر چندست
شب فراق که داند که تا سحر چندست شاعر : سعدي مگر کسي که به زندان عشق دربندست شب فراق که داند که تا سحر چندست کدام...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
افسوس بر آن ديده که روي تو نديدست
افسوس بر آن ديده که روي تو نديدست شاعر : سعدي يا ديده و بعد از تو به رويي نگريدست افسوس بر آن ديده که روي تو نديدست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست
اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شاعر : سعدي وي باغ لطافت به رويت که گزيدست اي لعبت خندان لب لعلت که مزيدست شيرينتر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
برآمد باد صبح و بوي نوروز
برآمد باد صبح و بوي نوروز شاعر : سعدي به کام دوستان و بخت پيروز برآمد باد صبح و بوي نوروز همايون بادت اين روز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مبارکتر شب و خرمترين روز
مبارکتر شب و خرمترين روز شاعر : سعدي به استقبالم آمد بخت پيروز مبارکتر شب و خرمترين روز که دوشم قدر بود امروز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
پيوند روح مي‌کند اين باد مشک بيز
پيوند روح مي‌کند اين باد مشک بيز شاعر : سعدي هنگام نوبت سحرست اي نديم خيز پيوند روح مي‌کند اين باد مشک بيز عنبر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا تا نقره باشد مي‌فشانم
مرا تا نقره باشد مي‌فشانم شاعر : سعدي تو را تا بوسه باشد مي‌ستانم مرا تا نقره باشد مي‌فشانم به نقد اين ساعت اندر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ما همه چشميم و تو نور اي صنم
ما همه چشميم و تو نور اي صنم شاعر : سعدي چشم بد از روي تو دور اي صنم ما همه چشميم و تو نور اي صنم هر که ببيند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هيچم نماند در همه عالم به اتفاق
هيچم نماند در همه عالم به اتفاق شاعر : سعدي الا سري که در قدم يار مي‌کنم هيچم نماند در همه عالم به اتفاق الا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن کس که از او صبر محالست و سکونم
آن کس که از او صبر محالست و سکونم شاعر : سعدي بگذشت ده انگشت فروبرده به خونم آن کس که از او صبر محالست و سکونم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز دستم بر نمي‌خيزد که يک دم بي تو بنشينم
ز دستم بر نمي‌خيزد که يک دم بي تو بنشينم شاعر : سعدي بجز رويت نمي‌خواهم که روي هيچ کس بينم ز دستم بر نمي‌خيزد که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم
من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم شاعر : سعدي کسي دگر نتوانم که بر تو بگزينم من از تو صبر ندارم که بي تو بنشينم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا در نظاميه ادرار بود
مرا در نظاميه ادرار بود شاعر : سعدي شب و روز تلقين و تکرار بود مرا در نظاميه ادرار بود فلان يار بر من حسد مي‌برد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي گفت حجاج خون‌خواره‌اي است
کسي گفت حجاج خون‌خواره‌اي است شاعر : سعدي دلش همچو سنگ سيه پاره‌اي است کسي گفت حجاج خون‌خواره‌اي است خدايا تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که از پارسايان يکي
شنيدم که از پارسايان يکي شاعر : سعدي به طيبت بخنديد با کودکي شنيدم که از پارسايان يکي به عيبش فتادند در پوستين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
قوماء اسقياني علي الريحان واس
قوماء اسقياني علي الريحان واس شاعر : سعدي اني علي فرط ايام مضت اس قوماء اسقياني علي الريحان واس علي‌الثري نقطة...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يا نديمي قم تنبه واسقني واسق الندامي
يا نديمي قم تنبه واسقني واسق الندامي شاعر : سعدي خلني اسهر ليلي و دع الناس نياما يا نديمي قم تنبه واسقني واسق الندامي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يا ملوک الجمال رفقا باسري
يا ملوک الجمال رفقا باسري شاعر : سعدي يا صحاة ارحموا تقلب سکري يا ملوک الجمال رفقا باسري و قهرتم محاسن الورد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
الحمدالله رب العالمين علي
الحمدالله رب العالمين علي شاعر : سعدي مادر من نعمة عز اسمه و علا الحمدالله رب العالمين علي ان احسنوه و ان لم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جاء الشتاء ببرد لامرد له
جاء الشتاء ببرد لامرد له شاعر : سعدي و لم يطق حجر القاسي يقاسيه جاء الشتاء ببرد لامرد له کني ظلام و کيسي قل مافيه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390