اگر وقت سحر بادي ز کوي يار در جنبد
اگر وقت سحر بادي ز کوي يار در جنبد شاعر : فخرالدين عراقي دل بيمار مشتاقان ز هر سو زار در جنبد اگر وقت سحر بادي ز...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته
اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته شاعر : فخرالدين عراقي گوي در ميدان وحدت کامران انداخته اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته
اي جلالت فرش عزت جاودان انداخته شاعر : فخرالدين عراقي عکس نورت تابشي بر کن فکان انداخته اي جلالت فرش عزت جاودان...
شنبه، 6 فروردين 1390
مبدا امر جوهر انسان
مبدا امر جوهر انسان شاعر : فخرالدين عراقي قابل علم کرد در پي آن مبدا امر جوهر انسان که بدان نيک را ز بد بگزيد...
شنبه، 6 فروردين 1390
تا درين زندان فاني زندگاني باشدت
تا درين زندان فاني زندگاني باشدت شاعر : عطار کنج عزلت گير تا گنج معاني باشدت تا درين زندان فاني زندگاني باشدت ...
شنبه، 6 فروردين 1390
زهي ماه در مهر سرو بلندت
زهي ماه در مهر سرو بلندت شاعر : عطار شکر در گدازش ز تشوير قندت زهي ماه در مهر سرو بلندت چو بگذشت بادي به مشکين...
شنبه، 6 فروردين 1390
ندانم تا چه کارم اوفتادست
ندانم تا چه کارم اوفتادست شاعر : عطار که جاني بي قرارم اوفتادست ندانم تا چه کارم اوفتادست به يک ساعت هزارم اوفتادست...
شنبه، 6 فروردين 1390
شمع رويت را دلم پروانه‌اي است
شمع رويت را دلم پروانه‌اي است شاعر : عطار ليک عقل از عشق چون بيگانه‌اي است شمع رويت را دلم پروانه‌اي است جان...
شنبه، 6 فروردين 1390
در ده خبر است اين که ز مه ده خبري نيست
در ده خبر است اين که ز مه ده خبري نيست شاعر : عطار وين واقعه را همچو فلک پاي و سري نيست در ده خبر است اين که ز مه...
شنبه، 6 فروردين 1390
خاک کويت هر دو عالم در نيافت
خاک کويت هر دو عالم در نيافت شاعر : عطار گرد راهت فرق آدم در نيافت خاک کويت هر دو عالم در نيافت ذره‌اي شد گرد...
شنبه، 6 فروردين 1390
حديث عشق در دفتر نگنجد
حديث عشق در دفتر نگنجد شاعر : عطار حساب عشق در محشر نگنجد حديث عشق در دفتر نگنجد چه سودايي است کاندر سرنگنجد...
شنبه، 6 فروردين 1390
فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد
فرو رفتم به دريايي که نه پاي و نه سر دارد شاعر : عطار ولي هر قطره‌اي از وي به صد دريا اثر دارد فرو رفتم به دريايي...
شنبه، 6 فروردين 1390
بس نظر تيز که تقدير کرد
بس نظر تيز که تقدير کرد شاعر : عطار تا رخ زيباي تو تصوير کرد بس نظر تيز که تقدير کرد چشم تو جانم هدف تير کرد...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل دست به کافري بر آورد
دل دست به کافري بر آورد شاعر : عطار وآيين قلندري بر آورد دل دست به کافري بر آورد رندي و مقامري بر آورد قرائي...
شنبه، 6 فروردين 1390
برقع از خورشيد رويش دور شد
برقع از خورشيد رويش دور شد شاعر : عطار اي عجب هر ذره‌اي صد حور شد برقع از خورشيد رويش دور شد ذره ذره پاي تا سر...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر زمانم عشق ماهي در کشاکش مي‌کشد
هر زمانم عشق ماهي در کشاکش مي‌کشد شاعر : عطار آتش سوداي او جانم در آتش مي‌کشد هر زمانم عشق ماهي در کشاکش مي‌کشد...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر زمان عشق تو در کارم کشد
هر زمان عشق تو در کارم کشد شاعر : عطار وز در مسجد به خمارم کشد هر زمان عشق تو در کارم کشد در ميان بند زنارم کشد...
شنبه، 6 فروردين 1390
مستغرقي که از خود هرگز به سر نيامد
مستغرقي که از خود هرگز به سر نيامد شاعر : عطار صد ره بسوخت هر دم دودي به در نيامد مستغرقي که از خود هرگز به سر نيامد...
شنبه، 6 فروردين 1390
عاشقاني کز نسيم دوست جان مي‌پرورند
عاشقاني کز نسيم دوست جان مي‌پرورند شاعر : عطار جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند عاشقاني کز نسيم دوست جان مي‌پرورند...
شنبه، 6 فروردين 1390
از مي عشق نيستي هر که خروش مي‌زند
از مي عشق نيستي هر که خروش مي‌زند شاعر : عطار عشق تو عقل و جانش را خانه فروش مي‌زند از مي عشق نيستي هر که خروش مي‌زند...
شنبه، 6 فروردين 1390