چون مردان بشکن اين زندان يکي آهنگ صحرا کن
چون مردان بشکن اين زندان يکي آهنگ صحرا کن شاعر : سنايي غزنوي به صحرا در نگر آن گه به کام دل تماشا کن چون مردان بشکن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
الا يا خيمه‌ي گردان به گرد بيستون مسکن
الا يا خيمه‌ي گردان به گرد بيستون مسکن شاعر : سنايي غزنوي گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن الا يا خيمه‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سنايي خويشتن را بي سر و سامان مکن
اي سنايي خويشتن را بي سر و سامان مکن شاعر : سنايي غزنوي مايه‌ي انفاس را بر عمر خود تاوان مکن اي سنايي خويشتن را...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي دل ار در بند عشقي عقل را تمکين مکن
اي دل ار در بند عشقي عقل را تمکين مکن شاعر : سنايي غزنوي محرم روح‌الاميني ديو را تلقين مکن اي دل ار در بند عشقي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
پيش پريشان مکن از پي آشوب من
پيش پريشان مکن از پي آشوب من شاعر : سنايي غزنوي زلف گره بر گره جعد شکن بر شکن پيش پريشان مکن از پي آشوب من وي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن
گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن شاعر : سنايي غزنوي خويشت را در خرابات جوانمردي فگن گر شراب دوست را در دست تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون من و چون تو شد اي دوست چمن
چون من و چون تو شد اي دوست چمن شاعر : سنايي غزنوي يک چمانه من و تو بي تو و من چون من و چون تو شد اي دوست چمن ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دي ز دلتنگي زماني طوف کردم در چمن
دي ز دلتنگي زماني طوف کردم در چمن شاعر : سنايي غزنوي يک جهان جان ديدم آنجا رسته از زندان تن دي ز دلتنگي زماني طوف...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي هميشه دل به حرص و آز کرده مرتهن
اي هميشه دل به حرص و آز کرده مرتهن شاعر : سنايي غزنوي داده يکباره عنان خود به دست اهرمن اي هميشه دل به حرص و آز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي منزه ذات تو «اما يقول الظالمون»
اي منزه ذات تو «اما يقول الظالمون» شاعر : سنايي غزنوي گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون» اي منزه ذات تو «اما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سپيد و زرد مي‌بينم دو آب اندر يکي بيضه
سپيد و زرد مي‌بينم دو آب اندر يکي بيضه شاعر : سنايي غزنوي وز آن يک بيضه چندين گونه مرغ آيد همي بيرون سپيد و زرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کرد نوروز چو بتخانه چمن
کرد نوروز چو بتخانه چمن شاعر : سنايي غزنوي از جمال بت و بالاي شمن کرد نوروز چو بتخانه چمن شد چو پشت شمنان شاخ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در ميان کفر و دين بي اتفاق آن و اين
در ميان کفر و دين بي اتفاق آن و اين شاعر : سنايي غزنوي گفتگويست از من و تو مرحبا بالقائلين در ميان کفر و دين بي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين
اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين شاعر : سنايي غزنوي آفرين گويد همي بر جان پاکت آفرين اي گزيده مر ترا از خلق رب‌العالمين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمين
هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمين شاعر : سنايي غزنوي ز آسمان بر دولت او آفرين باد آفرين هر که را ملک قناعت شد مسلم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي امين شاه و سلطان و امير ملک و دين
اي امين شاه و سلطان و امير ملک و دين شاعر : سنايي غزنوي زبده‌ي دور زماني عمده‌ي روي زمين اي امين شاه و سلطان و امير...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا سرا پرده زد به عليين
تا سرا پرده زد به عليين شاعر : سنايي غزنوي قدر صدر اجل قوام‌الدين تا سرا پرده زد به عليين آب زد ز آبروي روح امين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي برده عقل ما اجل ناگهان تو
اي برده عقل ما اجل ناگهان تو شاعر : سنايي غزنوي وي در نقاب غيب نهان گشته جان تو اي برده عقل ما اجل ناگهان تو ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جهان پر درد مي‌بينم دوا کو
جهان پر درد مي‌بينم دوا کو شاعر : سنايي غزنوي دل خوبان عالم را وفا کو جهان پر درد مي‌بينم دوا کو دلت پر درد و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سرد مزاجان ز دل و جان شرهي کو
اي سرد مزاجان ز دل و جان شرهي کو شاعر : سنايي غزنوي اين نطع پر از اسب و پياده و رخ و پيلست اي سرد مزاجان ز دل و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390