چه جزو است آنکه او از کل فزون است
چه جزو است آنکه او از کل فزون است شاعر : شيخ محمود شبستري طريق جستن آن جزو چون است چه جزو است آنکه او از کل فزون...
شنبه، 6 فروردين 1390
مهرباني از ميان خلق دامن چيده است
مهرباني از ميان خلق دامن چيده است شاعر : صائب تبريزي از تکلف، آشنايي برطرف گرديده است مهرباني از ميان خلق دامن چيده...
شنبه، 6 فروردين 1390
مدتي شد کز حديث اهل دل گوشم تهي است
مدتي شد کز حديث اهل دل گوشم تهي است شاعر : صائب تبريزي چون صدف زين گوهر شهوار آغوشم تهي است مدتي شد کز حديث اهل...
شنبه، 6 فروردين 1390
جوياي تو با کعبه‌ي گل کار ندارد
جوياي تو با کعبه‌ي گل کار ندارد شاعر : صائب تبريزي آيينه‌ي ما روي به ديوار ندارد جوياي تو با کعبه‌ي گل کار ندارد...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر ساغري به آن لب خندان نمي‌رسد
هر ساغري به آن لب خندان نمي‌رسد شاعر : صائب تبريزي هر تشنه‌لب به چشمه‌ي حيوان نمي‌رسد هر ساغري به آن لب خندان نمي‌رسد...
شنبه، 6 فروردين 1390
آبها آيينه‌ي سرو خرامان تواند
آبها آيينه‌ي سرو خرامان تواند شاعر : صائب تبريزي بادها مشاطه‌ي زلف پريشان تواند آبها آيينه‌ي سرو خرامان تواند ...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل را کجا به زلف رسا مي‌توان رساند؟
دل را کجا به زلف رسا مي‌توان رساند؟ شاعر : صائب تبريزي اين پا شکسته را به کجا مي‌توان رساند؟ دل را کجا به زلف رسا...
شنبه، 6 فروردين 1390
خواري از اغيار بهر يار مي‌بايد کشيد
خواري از اغيار بهر يار مي‌بايد کشيد شاعر : صائب تبريزي ناز خورشيد از در و ديوار مي‌بايد کشيد خواري از اغيار بهر...
شنبه، 6 فروردين 1390
به دامن مي‌دود اشکم، گريبان مي‌درد هوشم
به دامن مي‌دود اشکم، گريبان مي‌درد هوشم شاعر : صائب تبريزي نمي‌دانم چه مي‌گويد نسيم صبح در گوشم به دامن مي‌دود اشکم،...
شنبه، 6 فروردين 1390
ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم
ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم شاعر : صائب تبريزي در کاسه سرنگوني، همچشم با حبابيم ازباد دستي خود، ما ميکشان خرابيم...
شنبه، 6 فروردين 1390
مکن منع تماشايي ز ديدن
مکن منع تماشايي ز ديدن شاعر : صائب تبريزي که اين گل کم نمي‌گردد به چيدن مکن منع تماشايي ز ديدن کماني را که نتواني...
شنبه، 6 فروردين 1390
زمين به لرزه درآيد ز دل تپيدن من
زمين به لرزه درآيد ز دل تپيدن من شاعر : صائب تبريزي شود سپهر زمين‌گير از آرميدن من زمين به لرزه درآيد ز دل تپيدن...
شنبه، 6 فروردين 1390
به شکر اين که داري دست بر ميخانه اي ساقي
به شکر اين که داري دست بر ميخانه اي ساقي شاعر : صائب تبريزي مرا از دست غم بستان به يک پيمانه اي ساقي به شکر اين...
شنبه، 6 فروردين 1390
پاک ديني گفت مشتي حيله‌جوي
پاک ديني گفت مشتي حيله‌جوي شاعر : عطار مرد را در نزع گردانند روي پاک ديني گفت مشتي حيله‌جوي روي گردانيده بايستي...
شنبه، 6 فروردين 1390
راه بيني بود بس عالي نفس
راه بيني بود بس عالي نفس شاعر : عطار هرگز او شربت نخورد از دست کس راه بيني بود بس عالي نفس چون به شربت نيست هرگز...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون فرو آيي به وادي طلب
چون فرو آيي به وادي طلب شاعر : عطار پيشت آيد هر زماني صدتعب چون فرو آيي به وادي طلب طوطي گردون، مگس اينجا بود...
شنبه، 6 فروردين 1390
يوسف همدان، امام روزگار
يوسف همدان، امام روزگار شاعر : عطار صاحب اسرار جهان، بيناي کار يوسف همدان، امام روزگار ديده ور مي‌بنگرد در هرچ...
شنبه، 6 فروردين 1390
خواجه‌اي از خان و مان آواره شد
خواجه‌اي از خان و مان آواره شد شاعر : عطار وز فقاعي کودکي بي‌چاره شد خواجه‌اي از خان و مان آواره شد گشت سر غوغاي...
شنبه، 6 فروردين 1390
گشت عاشق بر اياز آن مفلسي
گشت عاشق بر اياز آن مفلسي شاعر : عطار اين سخن شد فاش در هر مجلسي گشت عاشق بر اياز آن مفلسي مي‌دويدي آن گداي حق...
شنبه، 6 فروردين 1390
پاسباني بود عاشق گشت زار
پاسباني بود عاشق گشت زار شاعر : عطار روز و شب بي‌خواب بود و بي‌قرار پاسباني بود عاشق گشت زار کاخر اي بي‌خواب...
شنبه، 6 فروردين 1390