آنرا که ز وصل او نشان بود
آنرا که ز وصل او نشان بود شاعر : عطار دل گم شدگيش جاودان بود آنرا که ز وصل او نشان بود گر بود ستاره‌اي نهان بود...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر که را با لب تو پيمان بود
هر که را با لب تو پيمان بود شاعر : عطار اجل او از آب حيوان بود هر که را با لب تو پيمان بود همچو من تا که بود...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر که را انديشه‌ي درمان بود
هر که را انديشه‌ي درمان بود شاعر : عطار درد عشق تو برو تاوان بود هر که را انديشه‌ي درمان بود کو ز چشم خويشتن...
شنبه، 6 فروردين 1390
زلف تو که فتنه‌ي جهان بود
زلف تو که فتنه‌ي جهان بود شاعر : عطار جانم بربود و جاي آن بود زلف تو که فتنه‌ي جهان بود صد جانش به رايگان گران...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر که را ذره‌اي وجود بود
هر که را ذره‌اي وجود بود شاعر : عطار پيش هر ذره در سجود بود هر که را ذره‌اي وجود بود که بت رهروان وجود بود ...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر که را در عشق تو کاري بود
هر که را در عشق تو کاري بود شاعر : عطار هر سر مويي برو خاري بود هر که را در عشق تو کاري بود تا مرا در هجر تو...
شنبه، 6 فروردين 1390
مرد يک موي تو فلک نبود
مرد يک موي تو فلک نبود شاعر : عطار محرم کوي تو ملک نبود مرد يک موي تو فلک نبود از جمال تو هفت يک نبود ماه...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو در غم تو جز جان چيزي دگرم نبود
چو در غم تو جز جان چيزي دگرم نبود شاعر : عطار پيش تو کشم کز تو غمخوارترم نبود چو در غم تو جز جان چيزي دگرم نبود...
شنبه، 6 فروردين 1390
کسي کو خويش بيند بنده نبود
کسي کو خويش بيند بنده نبود شاعر : عطار وگر بنده بود بيننده نبود کسي کو خويش بيند بنده نبود چرا شبنم به دريا زنده...
شنبه، 6 فروردين 1390
با لب لعلت سخن در جان رود
با لب لعلت سخن در جان رود شاعر : عطار با سر زلف تو در ايمان رود با لب لعلت سخن در جان رود پيش لعلت از بن دندان...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل به اميد وصل تو باد به دست مي‌رود
دل به اميد وصل تو باد به دست مي‌رود شاعر : عطار جان ز شراب شوق تو باده‌پرست مي‌رود دل به اميد وصل تو باد به دست...
شنبه، 6 فروردين 1390
تا سر زلف تو درهم مي‌رود
تا سر زلف تو درهم مي‌رود شاعر : عطار در جهان صد خون به يک دم مي‌رود تا سر زلف تو درهم مي‌رود دل ز دستم رفت و...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه سازي سراي و چه گويي سرود
چه سازي سراي و چه گويي سرود شاعر : عطار فروشو بدين خاک تيره فرود چه سازي سراي و چه گويي سرود فکندست در چرخ چرخ...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر نسيم يوسفم پيدا شود
گر نسيم يوسفم پيدا شود شاعر : عطار هر که نابينا بود بينا شود گر نسيم يوسفم پيدا شود بويي از پيراهنش پيدا شود...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر گدايي مرد سلطان کي شود
هر گدايي مرد سلطان کي شود شاعر : عطار پشه‌اي آخر سليمان کي شود هر گدايي مرد سلطان کي شود چون که سلطان نيست سلطان...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون تو جانان مني جان بي تو خرم کي شود
چون تو جانان مني جان بي تو خرم کي شود شاعر : عطار چون تو در کس ننگري کس با تو همدم کي شود چون تو جانان مني جان بي...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر که صيد چون تو دلداري شود
هر که صيد چون تو دلداري شود شاعر : عطار عاجزي گردد گرفتاري شود هر که صيد چون تو دلداري شود هر گلي در چشم او خاري...
شنبه، 6 فروردين 1390
يک حاجتم ز وصل ميسر نمي‌شود
يک حاجتم ز وصل ميسر نمي‌شود شاعر : عطار يک حجتم ز عشق مقرر نمي‌شود يک حاجتم ز وصل ميسر نمي‌شود کاري چنين به پهلوي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي کوي توام مقصد و اي روي تو مقصود
اي کوي توام مقصد و اي روي تو مقصود شاعر : عطار وي آتش عشق تو دلم سوخته چون عود اي کوي توام مقصد و اي روي تو مقصود...
شنبه، 6 فروردين 1390
هرچه در هر دو جهان جانان نمود
هرچه در هر دو جهان جانان نمود شاعر : عطار تو يقين مي‌دان که آن از جان نمود هرچه در هر دو جهان جانان نمود دوست...
شنبه، 6 فروردين 1390