رخت خورشيد را يات جمالست
رخت خورشيد را يات جمالست شاعر : خواجوي کرماني خطت تفسير آيات کمالست رخت خورشيد را يات جمالست چرا پيوسته ابرويت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
حسن تو نهايت جمالست
حسن تو نهايت جمالست شاعر : خواجوي کرماني لطف تو بغايت کمالست حسن تو نهايت جمالست سر در قدم تو پايمالست با...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خطت که کتابه‌ي جمالست
خطت که کتابه‌ي جمالست شاعر : خواجوي کرماني سرنامه‌ي نامه کمالست خطت که کتابه‌ي جمالست شاهي تو و حاجبت هلالست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هرکه مجنون نيست از احوال ليلي غافلست
هرکه مجنون نيست از احوال ليلي غافلست شاعر : خواجوي کرماني وانکه مجنون را بچشم عقل بيند عاقلست هرکه مجنون نيست از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اين چنين صورت گر از آب و گلست
اين چنين صورت گر از آب و گلست شاعر : خواجوي کرماني چون بمعني بنگري جان و دلست اين چنين صورت گر از آب و گلست سنبلش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به آب گل رخ آن گلعذار مي‌شويند
به آب گل رخ آن گلعذار مي‌شويند شاعر : خواجوي کرماني و يا به قطره‌ي شبنم بهار مي‌شويند به آب گل رخ آن گلعذار مي‌شويند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ديگرانرا عيش و شادي گر چه در صحرا بود
ديگرانرا عيش و شادي گر چه در صحرا بود شاعر : خواجوي کرماني عيش ما هر جا که يار آنجا بود آنجا بود ديگرانرا عيش و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن رفت که ميل دل من سوي شما بود
آن رفت که ميل دل من سوي شما بود شاعر : خواجوي کرماني شب تا بسحر خوابگهم کوي شما بود آن رفت که ميل دل من سوي شما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گردون کنايتي ز سر بام ما بود
گردون کنايتي ز سر بام ما بود شاعر : خواجوي کرماني کوثر حکايتي ز لب جام ما بود گردون کنايتي ز سر بام ما بود از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ياد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
ياد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود شاعر : خواجوي کرماني باده چشم عقل مي‌بست و در دل مي‌گشود ياد باد آن شب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي لبت خنده بر شراب زده
اي لبت خنده بر شراب زده شاعر : خواجوي کرماني چشم من بر رهت گلاب زده اي لبت خنده بر شراب زده طعنه بر ابر و آفتاب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده
اي خوشا مست و خراب اندر خرابات آمده شاعر : خواجوي کرماني فارغ از سجاده و تسبيح و طاعات آمده اي خوشا مست و خراب اندر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن ترک بلغاري نگر با چشم خونخوار آمده
آن ترک بلغاري نگر با چشم خونخوار آمده شاعر : خواجوي کرماني خورشيد قندز پوش او آشوب بلغار آمده آن ترک بلغاري نگر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون سنبلت که ديد سياهي سر آمده
چون سنبلت که ديد سياهي سر آمده شاعر : خواجوي کرماني وانگه کمينه خادم او عنبر آمده چون سنبلت که ديد سياهي سر آمده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي پسر دامن اهل قدم از دست مده
اي پسر دامن اهل قدم از دست مده شاعر : خواجوي کرماني ورت از دست بر آيد کرم از دست مده اي پسر دامن اهل قدم از دست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خوشا وقتي که از بستانسرائي
خوشا وقتي که از بستانسرائي شاعر : خواجوي کرماني برآيد نغمه‌ي دستانسرائي خوشا وقتي که از بستانسرائي نباشد بي مي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سر زلف ترا پيشه سمن فرسائي
اي سر زلف ترا پيشه سمن فرسائي شاعر : خواجوي کرماني وي لب لعل تراي عادت روح افزائي اي سر زلف ترا پيشه سمن فرسائي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گفتا تو از کجائي کاشفته مي‌نمائي
گفتا تو از کجائي کاشفته مي‌نمائي شاعر : خواجوي کرماني گفتم منم غريبي از شهر آشنائي گفتا تو از کجائي کاشفته مي‌نمائي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ايکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئي
ايکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئي شاعر : خواجوي کرماني جعدت از مشک سيه فرق ندارد موئي ايکه عنبر ز سر زلف تو دارد بوئي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
برخيز که بنشيند فرياد ز هر سوئي
برخيز که بنشيند فرياد ز هر سوئي شاعر : خواجوي کرماني زان پيش که برخيزد صد فتنه ز هر کوئي برخيز که بنشيند فرياد ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390