مثنوی و ذات بحت الهی
جان کلام این است که حقیقت هستی و ذات حق وجود مادی نیست که در زمان و مکان خاصی باشد یا نباشد. بنابراین اندازه و افزایش و کاهش هم ندارد. ذات بحث...
يکشنبه، 13 تير 1395
شرح قهر و لطف الهی در مثنوی
اگر از دیدگاه روشن به جنگ‌ها و صلح‌های ما نگریسته شود، معلوم می‌گردد که این پدیده‌های متضاد هیچ کدام از ما نیست بلکه از لطف و قهر الهی ناشی شده...
يکشنبه، 13 تير 1395
مناجات عاشقانه با خدا در مثنوی
ای همایی که بلندی مقام و بخشندگی تو از همه بیشتر است.‌ ای بخشنده‌ای که بخشش‌های جهان در برابر عطای تو محو و فانی می‌شود.‌ ای لطیفی که وقتی گل...
يکشنبه، 13 تير 1395
شرح حیرت عارفانه در مثنوی
انسان کامل جامع ضدین است؛ یعنی جانِ شیخ از نورِ تابان است و همو جسمی خاکی دارد. مانده‌ام که بگویم، شیخ آن جان منور است یا این جسم مکدّر؟‌ای برادر!...
يکشنبه، 13 تير 1395
می ‌معرفت و باده عشق الهی در مثنوی
جرعه‌ای از آن جام ترسا کار هزاران سبو و خُم‌خانه می‌کند، سخن از می‌معرفت است که در آن مایه‌ی پنهانی است. منظور مولانا از این ابیات این است که...
يکشنبه، 13 تير 1395
مست تجلی حضرت حق
خداوندا! چشمان ما مست شده و تو، از ما در گذر که بار گناهانمان سنگین گشته است.‌ ای پنهان! به راستی که مشرق و مغرب را پُر کرده‌ای و بر نور آنها...
يکشنبه، 13 تير 1395
بنده پروری
یکی از فقرای با ذوقِ شهر هرات که در سوز و سرمای زمستان از برهنگی خود در رنج و عذاب بود، وقتی چشمش به غلامان عمید (یکی از رجال عصر سلجوقی) افتاد...
يکشنبه، 13 تير 1395
شهود ذات حق از نگاه مثنوی
مایه شادی و اندوه عاشقان، آن محبوب حقیقی است و دستمزد و پاداش خدمت آنان نیز هموست. ملاک کار عاشقان، شهود ذات حق است؛ چه خداوند بر آنان لطف ببارد...
يکشنبه، 13 تير 1395
کیمیای تجلیات جمال الهی در بیان مثنوی
خداوندا! این دل سرگشته و حیران را چاره نما و به این بدن‌هایی که از فرط مجاهده و ریاضت و سنگینی مسئولیت، خمیده شده است، تیر همت و کشش عطا کن.‌...
يکشنبه، 13 تير 1395
رابطه پروردگار با بندگان در بیان مثنوی
سخن درباره رابطه پروردگار با بندگان و توصیف ادراکات بنده‌ی آگاه است. مولانا می‌گوید: آن‌چه بنده از رابطه خود با حق در می‌یابد، ممکن است حقیقتی...
يکشنبه، 13 تير 1395
سرمستان باده حقیقت و معرفت در بیان مثنوی
ای خدای بی‌همتا حال که گوش باطن ما را مطیع و شنوای سخنان والایت کرده‌ای، در حق ما احسان دیگری نما؛ گوش ما را بگیر و ما را بدان محفلی بکشان که...
يکشنبه، 13 تير 1395
عینیت توحید و خلق‌گرایی در مثنوی
کسی که خدا به او گفت: بیمار شدم و تو به عیادتم نیامدی، فقط بنده‌ام رنجور نشد، بلکه من (خالق) نیز بیمار شدم. اشاره دارد به حدیث: «ان الله یقول...
يکشنبه، 13 تير 1395
خوب و بد آفرینش نشانه خداوندی
مولانا می‌گوید: پدیده‌های آفرینش، زشت و زیبا، همه نشانه‌ی قدرت و فضل الهی است. این در نظر ما و بر پایه‌ی سود و زیان ماست که چیزی زشت یا زیبا...
يکشنبه، 13 تير 1395
توحید عاشقانه و تنزیه عالمانه در مثنوی
«چارق» نوعی کفش است که چوپانان می‌پوشیدند و بندی داشت که به مچ پا می‌بستند. «مدبر شدی» یعنی بدبخت شدی، حرفی زدی که خدا از تقصیر تو نمی‌گذرد....
يکشنبه، 13 تير 1395
میناگر هستی در بیان مثنوی
به پروردگار عرض می‌کنیم: سخنانی بر زبان ما بگذار که بیان حقایق باشد و تو را به خشم نیاورد و بر ما مهربان‌تر کند. اطلاق سلطان سخن به پروردگار...
يکشنبه، 13 تير 1395
شاهدی بر هستی مطلق در مثنوی
سخن از زیبایی‌های طبیعت و رویش سبزه و گل و آوای پرندگان می‌باشد و نیز این که همه‌ی اینها از آثار قدرت حق است. «آن حله‌ها» همین زیبایی‌ها و پدیده‌های...
يکشنبه، 13 تير 1395
بینش توحیدی در مثنوی
هستی یکی بیش نیست و آن چه هست خداست. جلوه‌های گوناگون این هستیِ مطلق در عالم ماده و تعین متعدد است و ما این نمودها را به چشم ظاهر می‌بینیم. در...
يکشنبه، 13 تير 1395
آفتاب معرفت در بیان مثنوی
مولانا می‌گوید: هر صفتِ پروردگار، آفتابی است که به ما نور معرفت می‌افشاند؛ آفتابی که چرخ را بر جای خود متحیر و میخ‌کوب می‌کند. ما صفات متعددی...
شنبه، 12 تير 1395
توحید ناب در مثنوی
هرچه ما می‌کنیم بازتاب تأثیر الهی است. انسانِ کامل هیچ نگاه استقلالی به افعال خود ندارد و این همان وصف فنای افعالی است؛ یعنی سقوط رؤیتِ فعلِ...
شنبه، 12 تير 1395
فعل حق در بیان مثنوی
هستی، یک عالم معنا یا عالم غیب دارد و یک عالم صورت. عالمِ صورت محدود به زمان و مکان و قید و تعیّن است. عالم معنا، ازلی و ابدی و مطلق است و تابع...
شنبه، 12 تير 1395