تا جايزي همي نشناسي ز لايجوز
تا جايزي همي نشناسي ز لايجوز شاعر : سنايي غزنوي اندر طريق عشق مسلم نه‌اي هنوز تا جايزي همي نشناسي ز لايجوز از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلبر من عين کمالست و بس
دلبر من عين کمالست و بس شاعر : سنايي غزنوي چهره‌ي او اصل جمالست و بس دلبر من عين کمالست و بس هر چه نشانست و بالست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون تو نمودي جمال عشق بتان شد هوس
چون تو نمودي جمال عشق بتان شد هوس شاعر : سنايي غزنوي رو که ازين دلبران کار تو داري و بس چون تو نمودي جمال عشق بتان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي من غريب کوي تو از کوي تو بر من عسس
اي من غريب کوي تو از کوي تو بر من عسس شاعر : سنايي غزنوي حيلت چه سازم تا مگر با تو برآرم يک نفس اي من غريب کوي تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي من غلام روي تو تا در تنم باشد نفس
اي من غلام روي تو تا در تنم باشد نفس شاعر : سنايي غزنوي درمان من در دست تست آخر مرا فرياد رس اي من غلام روي تو تا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي ز ما سير آمده بدرود باش
اي ز ما سير آمده بدرود باش شاعر : سنايي غزنوي ما نه خشنوديم تو خشنود باش اي ز ما سير آمده بدرود باش تو به خون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي ز خوبي مست هان هشيار باش
اي ز خوبي مست هان هشيار باش شاعر : سنايي غزنوي ور ز مستي خفته‌اي بيدار باش اي ز خوبي مست هان هشيار باش گشته مستانند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش
اي سنايي دل بدادي در پي دلدار باش شاعر : سنايي غزنوي دامن او گير و از هر دو جهان بيزار باش اي سنايي دل بدادي در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي دل اندر نيستي چون دم زني خمار باش
اي دل اندر نيستي چون دم زني خمار باش شاعر : سنايي غزنوي شو بري از نام و ننگ و از خودي بيزار باش اي دل اندر نيستي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي پسر ميخواره و قلاش باش
اي پسر ميخواره و قلاش باش شاعر : سنايي غزنوي در ميان حلقه‌ي اوباش باش اي پسر ميخواره و قلاش باش بر سر کويي که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بامدادان شاه خود را ديده‌ام بر مرکبش
بامدادان شاه خود را ديده‌ام بر مرکبش شاعر : سنايي غزنوي مشک پاشان از دور زلف و بوسه باران از لبش بامدادان شاه خود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سنايي جان ده و در بند کام دل مباش
اي سنايي جان ده و در بند کام دل مباش شاعر : سنايي غزنوي راه رو چون زندگان چون مرده بر منزل مباش اي سنايي جان ده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي جهان افروز دلبر اي بت خورشيد فش
اي جهان افروز دلبر اي بت خورشيد فش شاعر : سنايي غزنوي فتنه‌ي عشاق شهري شمسه‌ي خوبان کش اي جهان افروز دلبر اي بت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلم برد آن دلارامي که در چاه زنخدانش
دلم برد آن دلارامي که در چاه زنخدانش شاعر : سنايي غزنوي هزاران يوسف مصرست پيدا در گريبانش دلم برد آن دلارامي که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
برخيز و برو باده بيار اي پسر خوش
برخيز و برو باده بيار اي پسر خوش شاعر : سنايي غزنوي وين گفت مرا خوار مدار اي پسر خوش برخيز و برو باده بيار اي پسر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
الا اي دلرباي خوش بيا کامد بهاري خوش
الا اي دلرباي خوش بيا کامد بهاري خوش شاعر : سنايي غزنوي شراب تلخ ما را ده که هست اين روزگاري خوش الا اي دلرباي خوش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بر من از عشقت شبيخون بود دوش
بر من از عشقت شبيخون بود دوش شاعر : سنايي غزنوي آب چشمم قطره‌ي خون بود دوش بر من از عشقت شبيخون بود دوش در کنار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش شاعر : سنايي غزنوي نمودن روز را در زير شب پوش چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش گه از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
از فلک در تاب بودم دي و دوش
از فلک در تاب بودم دي و دوش شاعر : سنايي غزنوي وز غمت بي تاب بودم دي و دوش از فلک در تاب بودم دي و دوش در ميان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در عشق تو اي نگار خاموش
در عشق تو اي نگار خاموش شاعر : سنايي غزنوي بفزود مرا غمان و شد هوش در عشق تو اي نگار خاموش تو مهر مرا به ياوه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390