خوبرويان جفا پيشه وفا نيز کنند
به کسان درد فرستند و دوا نيز کنند خوبرويان جفا پيشه وفا نيز کنند صيد را گر چه بگيرند رها نيز کنند پادشاهان ولايت چو به نخجير روند ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد
ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد شاعر : سعدي راست گويي به تن مرده روان بازآمد ساعتي کز درم آن سرو روان بازآمد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
روز برآمد بلند اي پسر هوشمند
روز برآمد بلند اي پسر هوشمند شاعر : سعدي گرم ببود آفتاب خيمه به رويش ببند روز برآمد بلند اي پسر هوشمند ابر بهاري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آن را که غمي چون غم من نيست چه داند
آن را که غمي چون غم من نيست چه داند شاعر : سعدي کز شوق توام ديده چه شب مي‌گذراند آن را که غمي چون غم من نيست چه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من از آن روز که دربند توام آزادم
من از آن روز که دربند توام آزادم شاعر : سعدي پادشاهم که به دست تو اسير افتادم من از آن روز که دربند توام آزادم ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم
عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم شاعر : سعدي يا گناهيست که اول من مسکين کردم عشقبازي نه من آخر به جهان آوردم غم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه باز در دلت آمد که مهر برکندي
چه باز در دلت آمد که مهر برکندي شاعر : سعدي چه شد که يار قديم از نظر بيفکندي چه باز در دلت آمد که مهر برکندي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گفتم آهن دلي کنم چندي
گفتم آهن دلي کنم چندي شاعر : سعدي ندهم دل به هيچ دلبندي گفتم آهن دلي کنم چندي هرگزش گوش نشنود پندي وان که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پيوندي
نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پيوندي شاعر : سعدي که ما را بيش از اين طاقت نماندست آرزومندي نگارا وقت آن آمد که دل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خلاف شرط محبت چه مصلحت ديدي
خلاف شرط محبت چه مصلحت ديدي شاعر : سعدي که برگذشتي و از دوستان نپرسيدي خلاف شرط محبت چه مصلحت ديدي که بي‌گنه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
پدرمرده را سايه بر سر فکن
پدرمرده را سايه بر سر فکن شاعر : سعدي غبارش بيفشان و خارش بکن پدرمرده را سايه بر سر فکن بود تازه بي بيخ هرگز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که يک هفته ابن‌السبيل
شنيدم که يک هفته ابن‌السبيل شاعر : سعدي نيامد به مهمان سراي خليل شنيدم که يک هفته ابن‌السبيل مگر بينوايي در آيد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گره بر سر بند احسان مزن
گره بر سر بند احسان مزن شاعر : سعدي که اين زرق و شيدست و آن مکر و فن گره بر سر بند احسان مزن که علم و ادب مي‌فروشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زبان داني آمد به صاحبدلي
زبان داني آمد به صاحبدلي شاعر : سعدي که محکم فرومانده‌ام در گلي زبان داني آمد به صاحبدلي که دانگي از او بر دلم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي رفت و دينار از او صد هزار
يکي رفت و دينار از او صد هزار شاعر : سعدي خلف برد صاحبدلي هوشيار يکي رفت و دينار از او صد هزار چو آزادگان دست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بزاريد وقتي زني پيش شوي
بزاريد وقتي زني پيش شوي شاعر : سعدي که ديگر مخر نان ز بقال کوي بزاريد وقتي زني پيش شوي که اين جو فروش است گندم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن
عشقبازي چيست سر در پاي جانان باختن شاعر : سعدي با سر اندر کوي دلبر عشق نتوان باختن عشقبازي چيست سر در پاي جانان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي به باد هوس درافتاده
اي به باد هوس درافتاده شاعر : سعدي بادت اندر سرست يا باده اي به باد هوس درافتاده در خيال خداي ننهاده يکقدم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آستين بر روي و نقشي در ميان افکنده‌اي
آستين بر روي و نقشي در ميان افکنده‌اي شاعر : سعدي خويشتن پنهان و شوري در جهان افکنده‌اي آستين بر روي و نقشي در ميان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شبي در خرقه رندآسا، گذر کردم به ميخانه
شبي در خرقه رندآسا، گذر کردم به ميخانه شاعر : سعدي ز عشرت مي‌پرستان را، منور بود کاشانه شبي در خرقه رندآسا، گذر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390