ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خويش از بس که دست مي‌گزم و آه مي‌کشم
دوشنبه، 10 خرداد 1389
کنون که بر کف گل جام باده صاف است
کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گير چه وقت مدرسه و...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش
ليکنش مهر و وفا نيست خدايا بدهش مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش دلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
دوشنبه، 10 خرداد 1389
صحن بستان ذوق بخش و صحبت ياران خوش است
صحن بستان ذوق بخش و صحبت ياران خوش است وقت گل خوش باد کز وي وقت ميخواران خوش است از صبا هر دم مشام جان ما خوش مي‌شود ري آري...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
حال دل با تو گفتنم هوس است
حال دل با تو گفتنم هوس است خبر دل شنفتنم هوس است طمع خام بين که قصه فاش از رقيبان نهفتنم هوس است
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي همه شکل تو مطبوع و همه جاي تو خوش
دلم از عشوه شيرين شکرخاي تو خوش اي همه شکل تو مطبوع و همه جاي تو خوش همچو سرو چمن خلد سراپاي تو خوش همچو گلبرگ طري هست وجود تو لطيف
دوشنبه، 10 خرداد 1389
کنار آب و پاي بيد و طبع شعر و ياري خوش
معاشر دلبري شيرين و ساقي گلعذاري خوش کنار آب و پاي بيد و طبع شعر و ياري خوش گوارا بادت اين عشرت که داري روزگاري خوش الا اي دولتي طالع که...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش
که دور شاه شجاع است مي دلير بنوش سحر ز هاتف غيبم رسيد مژده به گوش هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش شد آن که اهل نظر بر کناره مي‌رفتند
دوشنبه، 10 خرداد 1389
هاتفي از گوشه ميخانه دوش
گفت ببخشند گنه مي بنوش هاتفي از گوشه ميخانه دوش مژده رحمت برساند سروش لطف الهي بکند کار خويش
دوشنبه، 10 خرداد 1389
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتي پياله نوش در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش تا ديد محتسب که سبو مي‌کشد به دوش صوفي ز کنج صومعه با پاي خم نشست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
دوش با من گفت پنهان کارداني تيزهوش
و از شما پنهان نشايد کرد سر مي فروش دوش با من گفت پنهان کارداني تيزهوش سخت مي‌گردد جهان بر مردمان سختکوش گفت آسان گير بر خود کارها کز روي...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بيز است
اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بيز است به بانگ چنگ مخور مي که محتسب تيز است صراحي اي و حريفي گرت به چنگ افتد به عقل نوش که ايام...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خوشا شيراز و وضع بي‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش خوشا شيراز و وضع بي‌مثالش که عمر خضر مي‌بخشد زلالش ز رکن آباد ما صد لوحش الله
دوشنبه، 10 خرداد 1389
چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش
به هر شکسته که پيوست تازه شد جانش چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش که دل چه مي‌کشد از روزگار هجرانش کجاست همنفسي تا به شرح عرضه دهم
دوشنبه، 10 خرداد 1389
يا رب اين نوگل خندان که سپردي به منش
مي‌سپارم به تو از چشم حسود چمنش يا رب اين نوگل خندان که سپردي به منش دور باد آفت دور فلک از جان و تنش گر چه از کوي وفا گشت به صد مرحله دور...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بت سنگين دل سيمين بناگوش ببرد از من قرار و طاقت و هوش ظريفي مه وشي ترکي قباپوش نگاري چابکي شنگي کلهدار
دوشنبه، 10 خرداد 1389
باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش
بر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش مرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش اي دل اندربند زلفش از پريشاني منال...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
فکر بلبل همه آن است که گل شد يارش
گل در انديشه که چون عشوه کند در کارش فکر بلبل همه آن است که گل شد يارش خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش دلربايي همه آن نيست که عاشق بکشند...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
المنه لله که در ميکده باز است
المنه لله که در ميکده باز است زان رو که مرا بر در او روي نياز است خم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستي وان مي که...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
شراب تلخ مي‌خواهم که مردافکن بود زورش
که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش شراب تلخ مي‌خواهم که مردافکن بود زورش مذاق حرص و آز اي دل بشو از تلخ و از شورش سماط دهر دون پرور ندارد...
دوشنبه، 10 خرداد 1389