تا آفتاب روي تو مشکين نقاب بست
تا آفتاب روي تو مشکين نقاب بست شاعر : عطار جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست تا آفتاب روي تو مشکين نقاب بست ...
شنبه، 6 فروردين 1390
پي آن گير کاين ره پيش بردست
پي آن گير کاين ره پيش بردست شاعر : عطار که راه عشق پي بردن نه خردست پي آن گير کاين ره پيش بردست در اول گام هرک...
شنبه، 6 فروردين 1390
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست
از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست شاعر : عطار مستم ز مي عشق و چو من مست دگر نيست از قوت مستيم ز هستيم خبر نيست نقل...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر نبودي در جهان امکان گفت
گر نبودي در جهان امکان گفت شاعر : عطار کي توانستي گل معني شکفت گر نبودي در جهان امکان گفت بس که گفت و بس گل معني...
شنبه، 6 فروردين 1390
صبح دم زد ساقيا هين الصبوح
صبح دم زد ساقيا هين الصبوح شاعر : عطار خفتگان را در قدح کن قوت روح صبح دم زد ساقيا هين الصبوح باز نتوان گشت ازين...
شنبه، 6 فروردين 1390
هرچه دارم در ميان خواهم نهاد
هرچه دارم در ميان خواهم نهاد شاعر : عطار بي خبر سر در جهان خواهم نهاد هرچه دارم در ميان خواهم نهاد جام جم در...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل درد تو يادگار دارد
دل درد تو يادگار دارد شاعر : عطار جان عشق تو غمگسار دارد دل درد تو يادگار دارد جان از دو جهان کنار دارد تا...
شنبه، 6 فروردين 1390
دلي کز عشق جانان جان ندارد
دلي کز عشق جانان جان ندارد شاعر : عطار توان گفتن که او ايمان ندارد دلي کز عشق جانان جان ندارد که کس مردي يک جولان...
شنبه، 6 فروردين 1390
هرچه نشان کني تويي، راه نشان نمي‌برد
هرچه نشان کني تويي، راه نشان نمي‌برد شاعر : عطار وآنچه نشان‌پذير ني، اين سخن آن نمي‌برد هرچه نشان کني تويي، راه...
شنبه، 6 فروردين 1390
لوح چو سيمت خطي چو قير بر آورد
لوح چو سيمت خطي چو قير بر آورد شاعر : عطار تا دلم از خط تو نفير بر آورد لوح چو سيمت خطي چو قير بر آورد تا خطت...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو به خنده لب گشايي دو جهان شکر بگيرد
چو به خنده لب گشايي دو جهان شکر بگيرد شاعر : عطار به نظاره‌ي جمالت همه تن شکر بگيرد چو به خنده لب گشايي دو جهان...
شنبه، 6 فروردين 1390
در صفت عشق تو شرح و بيان نمي‌رسد
در صفت عشق تو شرح و بيان نمي‌رسد شاعر : عطار عشق تو خود عالي است عقل در آن نمي‌رسد در صفت عشق تو شرح و بيان نمي‌رسد...
شنبه، 6 فروردين 1390
کسي کز حقيقت خبردار باشد
کسي کز حقيقت خبردار باشد شاعر : عطار جهان را بر او چه مقدار باشد کسي کز حقيقت خبردار باشد که در ديده او را پديدار...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو ترک سيم برم صبحدم ز خواب درآمد
چو ترک سيم برم صبحدم ز خواب درآمد شاعر : عطار مرا ز خواب برانگيخت و با شراب درآمد چو ترک سيم برم صبحدم ز خواب درآمد...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر نسيم يوسفم پيدا شود
گر نسيم يوسفم پيدا شود شاعر : عطار هر که نابينا بود بينا شود گر نسيم يوسفم پيدا شود بويي از پيراهنش پيدا شود...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو از جيبش مه تابان برآيد
چو از جيبش مه تابان برآيد شاعر : عطار خروش از گنبد گردان برآيد چو از جيبش مه تابان برآيد به وقت شرم صد چندان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تشنه را از سراب چگشايد
تشنه را از سراب چگشايد شاعر : عطار سايه را ز آفتاب چگشايد تشنه را از سراب چگشايد از نسيم گلاب چگشايد آب حيوان...
شنبه، 6 فروردين 1390
کبک بس خرم خرامان در رسيد
کبک بس خرم خرامان در رسيد شاعر : عطار سرکش و سرمست از کان در رسيد کبک بس خرم خرامان در رسيد خون او از ديده در...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون اياز از چشم بد رنجور شد
چون اياز از چشم بد رنجور شد شاعر : عطار عافيت از چشم سلطان دور شد چون اياز از چشم بد رنجور شد در بلا و رنج و...
شنبه، 6 فروردين 1390
غازيي از کافري بس سرفراز
غازيي از کافري بس سرفراز شاعر : عطار خواست مهلت تا که بگزارد نماز غازيي از کافري بس سرفراز بازآمد جنگ هر دم بيش...
شنبه، 6 فروردين 1390