اي نگار روحاني! خيز و پرده بالا زن
در سرادق لاهوت کوس «لا» و «الا» زن اي نگار روحاني! خيز و پرده بالا زن و آن گه از غدير خم باده‌ي تولا زن در ترانه معني دم ز سر مولا زن تا...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
زال زمستان گريخت از دم بهمن
آمد اسفند مه به فر تهمتن زال زمستان گريخت از دم بهمن آتش زردشت دي فسرد به گلشن خور به فلک تاخت همچو راي پشوتن سبزه چو گشتاسب خيمه زد به...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
سعديا! چون تو کجا نادره گفتاري هست؟
يا چو شيرين سخنت نخل شکرباري هست؟ سعديا! چون تو کجا نادره گفتاري هست؟ هيچم ار نيست، تمناي توام باري هست يا چو بستان و گلستان تو گلزاري هست؟...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
امروز خدايگان عالم
بر فرق نهاد تاج « لولاک » امروز خدايگان عالم « لولاک لما خلقت الافلاک » امروز شنيد گوش خاتم مهر ازلي بتافت بر خاک امروز ز شرق اسم اعظم...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن مرغ سحر ناله سر کن برشکن و زير و زبر کن زآه شرربار اين قفس را نغمه‌ي آزادي نوع بشر سرا بلبل پربسته! ز کنج قفس درآ
دوشنبه، 5 مرداد 1388
عمر حقيقت به سر شد
عهد و وفا پي‌سپر شد عمر حقيقت به سر شد هر دو دروغ و بي‌اثر شد ناله‌ي عاشق، ناز معشوق قول و شرافت همگي از ميانه شد راستي و مهر و محبت فسانه...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
بياييد اي کبوترهاي دلخواه!
بدن کافورگون، پاها چو شنگرف بياييد اي کبوترهاي دلخواه! به گرد من فرود آييد چون برف بپريد از فراز بام و ناگاه فشاند پر ز روي برج خاور سحرگاهان...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
با شه ايران ز آزادي سخن گفتن خطاست
کار ايران با خداست با شه ايران ز آزادي سخن گفتن خطاست کار ايران با خداست مذهب شاهنشه ايران ز مذهبها جداست مملکت رفته ز دست شاه مست و شيخ...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
دوشينه ز رنج دهر بدخواه
رفتم سوي بوستان نهاني دوشينه ز رنج دهر بدخواه در لطف و هواي بوستاني تا وارهم از خمار جانکاه خندان ز طراوت جواني ديدم گلهاي نغز و دلخواه...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
افسوس که صاحب نفسي پيدا نيست
فرياد که فريادرسي پيدا نيست افسوس که صاحب نفسي پيدا نيست پيداست که در خانه کسي پيدا نيست بس لابه نموديم و کس آواز نداد آيين محبت و وفا...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
يکي زيبا خروسي بود جنگي
به مانند عقاب از تيزچنگي يکي زيبا خروسي بود جنگي براي جنگ و پرخاش آفريده گشاده سينه و گردن کشيده فروهشته دو غبغب چون دو گلبرگ نهاده تاجي...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
باز بر شاخسار حيله و فن
انجمن کرده‌اند زاغ و زغن باز بر شاخسار حيله و فن خار رسته به جايگاه سمن زاغ خفته در آشيان هزار گلبنان را دريده پيراهن بلبلان را شکسته...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
برو کار مي‌کن، مگو چيست کار
که سرمايه‌ي جاوداني است کار برو کار مي‌کن، مگو چيست کار به فرزندگان چون همي خواست خفت نگر تا که دهقان دانا چه گفت که گنجي ز پيشينيان اندر...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
در خيابان باغ، فصل بهار
مي‌چميد آن گراز پست‌شعار در خيابان باغ، فصل بهار بر سر شاخ گل مديح‌طراز بلبلي چند از قفاي گراز مي‌سرودند شعرهاي لطيف گه به بحر طويل و...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
دست خداي احد لم يزل
ساخت يکي چنگ به روز ازل دست خداي احد لم يزل بسته بر او پرده‌ي موزون ز نور بافته ابريشمش از زلف حور مويه‌ي او چاره‌ي بيچارگان نغمه‌ي او...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
شبي چشم کيوان ز فکرت نخفت
دژم گشته از رازهاي نهفت شبي چشم کيوان ز فکرت نخفت رده بسته ناکاميش پيش روي نحوست زده هاله بر گرد اوي ز هر سو بر او ره گرفتند باز دريغ...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
ايرجا! رفتي و اشعار تو ماند
کوچ کردي تو و آثار تو ماند ايرجا! رفتي و اشعار تو ماند مي‌نهد آتشي از خويش به جا چون کند قافله کوچ از صحرا آتشت ماند ولي در دل من بار...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
بدرود گفت فر جواني
سستي گرفت چيره‌زباني بدرود گفت فر جواني آن کلک همچو تيغ يماني شد نرم همچو شاخه‌ي سوسن آن آبدار گوهر کاني شد خاکسار دست حوادث
دوشنبه، 5 مرداد 1388
نهفته روي به برگ اندرون گلي محجوب
ز باغبان طبيعت ملول و غمگين بود نهفته روي به برگ اندرون گلي محجوب ولي ز نکهت او باغ عنبرآگين بود ز تاب و جلوه اگر چند مانده بود جدا جدا...
دوشنبه، 5 مرداد 1388
گر به کوه اندر پلنگي بودمي
سخت فک و تيز چنگي بودمي گر به کوه اندر پلنگي بودمي گاه در دنبال رنگي بودمي گه پي صيد گوزني رفتمي گاه بر بالاي سنگي بودمي گاه در سوراخ...
دوشنبه، 5 مرداد 1388