از عشقت اي شيرين صنم گرچه بر سر برمي‌زنم
از عشقت اي شيرين صنم گرچه بر سر برمي‌زنم شاعر : انوري نه يار ديگر مي‌کنم نه راي ديگر مي‌زنم از عشقت اي شيرين صنم...
شنبه، 28 اسفند 1389
بيا اي راحت جانم که جان را بر تو افشانم
بيا اي راحت جانم که جان را بر تو افشانم شاعر : انوري زماني با تو بنشينم ز دل اين جوش بنشانم بيا اي راحت جانم که...
شنبه، 28 اسفند 1389
من که باشم که تمناي وصال تو کنم
من که باشم که تمناي وصال تو کنم شاعر : انوري يا کيم تا که حديث لب و خال تو کنم من که باشم که تمناي وصال تو کنم ...
شنبه، 28 اسفند 1389
باز چون در خورد همت مي‌کنم
باز چون در خورد همت مي‌کنم شاعر : انوري سر فداي تيغ نهمت مي‌کنم باز چون در خورد همت مي‌کنم گر کنم با او خصومت...
شنبه، 28 اسفند 1389
تا نپنداري که دستان مي‌کنم
تا نپنداري که دستان مي‌کنم شاعر : انوري اينکه از دست تو افغان مي‌کنم تا نپنداري که دستان مي‌کنم جان خوشست اين...
شنبه، 28 اسفند 1389
بي‌تو جانا زندگاني مي‌کنم
بي‌تو جانا زندگاني مي‌کنم شاعر : انوري وز تو اين معني نهاني مي‌کنم بي‌تو جانا زندگاني مي‌کنم بي‌تو چندين زندگاني...
شنبه، 28 اسفند 1389
هر غم که ز عشق يار مي‌بينم
هر غم که ز عشق يار مي‌بينم شاعر : انوري از گردش روزگار مي‌بينم هر غم که ز عشق يار مي‌بينم امروز يکي هزار مي‌بينم...
شنبه، 28 اسفند 1389
دل را به غمت نياز مي‌بينم
دل را به غمت نياز مي‌بينم شاعر : انوري کارت همه کبر و ناز مي‌بينم دل را به غمت نياز مي‌بينم اکنون نه بر آن طراز...
شنبه، 28 اسفند 1389
سر آن دارم کامروز بر يار شوم
سر آن دارم کامروز بر يار شوم شاعر : انوري بر آن دلبر دردي‌کش عيار شوم سر آن دارم کامروز بر يار شوم وز مناجات...
شنبه، 28 اسفند 1389
هرکرا در دور گردون ذکر مقصد مي‌رود
هرکرا در دور گردون ذکر مقصد مي‌رود شاعر : انوري يا سخن در سر اين صرح ممرد مي‌رود هرکرا در دور گردون ذکر مقصد مي‌رود...
شنبه، 28 اسفند 1389
طبعم به عرضه کردن دريا و کان رسيد
طبعم به عرضه کردن دريا و کان رسيد شاعر : انوري نطقم به تحفه دادن کون و مکان رسيد طبعم به عرضه کردن دريا و کان رسيد...
شنبه، 28 اسفند 1389
خنجرش گردن ارواح زند روز مصاف
خنجرش گردن ارواح زند روز مصاف شاعر : انوري ناوکش نامه‌ي آجال برد وقت شکار خنجرش گردن ارواح زند روز مصاف بي‌سبب...
شنبه، 28 اسفند 1389
دي گفت به طنز نجم قوال
دي گفت به طنز نجم قوال شاعر : انوري کاي بنده سپهر آبنوست دي گفت به طنز نجم قوال گفتم چه دهند از اين فسوست ...
شنبه، 28 اسفند 1389
اي بزرگي که در بزرگي و جاه
اي بزرگي که در بزرگي و جاه شاعر : انوري قدرت از چرخ هفتمين بيشست اي بزرگي که در بزرگي و جاه چرخ با همت تو درويشست...
شنبه، 28 اسفند 1389
هر جمال و شرف که دارد ملک
هر جمال و شرف که دارد ملک شاعر : انوري از جمال و جلال اشرافست هر جمال و شرف که دارد ملک از عطا يادگار اسلافست...
شنبه، 28 اسفند 1389
اين مجلس خواجه‌ي جهانست
اين مجلس خواجه‌ي جهانست شاعر : انوري يا شکل بهشت جاودانست اين مجلس خواجه‌ي جهانست يا موقف عرض انس و جانست ...
شنبه، 28 اسفند 1389
آلوده‌ي منت کسان کم شو
آلوده‌ي منت کسان کم شو شاعر : انوري تا يک شبه در وثاق تو نانست آلوده‌ي منت کسان کم شو هر نفس که از نفوس انسانست...
شنبه، 28 اسفند 1389
کلبه‌اي کاندرو به روز و به شب
کلبه‌اي کاندرو به روز و به شب شاعر : انوري جاي آرام و خورد و خواب منست کلبه‌اي کاندرو به روز و به شب چرخ در غبن...
شنبه، 28 اسفند 1389
اي به دندان دولت آمده خوش
اي به دندان دولت آمده خوش شاعر : انوري درد دندانت هيچ بهتر هست اي به دندان دولت آمده خوش بر که بر نفس همتت پيوست...
شنبه، 28 اسفند 1389
مير يوسف سخن دراز مکش
مير يوسف سخن دراز مکش شاعر : انوري وقت مي‌بين چگونه کوتاهست مير يوسف سخن دراز مکش حق تعالي گواه و آگاهست گرچه...
شنبه، 28 اسفند 1389