طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟
طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟ شاعر : صائب تبريزي آرام نيست کشتي طوفان رسيده را طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟ ...
شنبه، 6 فروردين 1390
دايم ز خود سفر چو شرر مي‌کنيم ما
دايم ز خود سفر چو شرر مي‌کنيم ما شاعر : صائب تبريزي نقد حيات صرف سفر مي‌کنيم ما دايم ز خود سفر چو شرر مي‌کنيم ما...
شنبه، 6 فروردين 1390
از زمين اوج گرفته است غباري که مراست
از زمين اوج گرفته است غباري که مراست شاعر : صائب تبريزي ايمن از سيلي موج است کناري که مراست از زمين اوج گرفته است...
شنبه، 6 فروردين 1390
ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست
ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست شاعر : صائب تبريزي درياي آرميده به ساحل برابرست ديوانه‌ي خموش به عاقل برابرست از...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون سرو بغير از کف افسوس، برم نيست
چون سرو بغير از کف افسوس، برم نيست شاعر : صائب تبريزي از توشه بجز دامن خود بر کمرم نيست چون سرو بغير از کف افسوس،...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر ذره ازو در سر، سوداي دگر دارد
هر ذره ازو در سر، سوداي دگر دارد شاعر : صائب تبريزي هر قطره ازو در دل، درياي دگر دارد هر ذره ازو در سر، سوداي دگر...
شنبه، 6 فروردين 1390
گردنکشي به سرو سرافراز مي‌رسد
گردنکشي به سرو سرافراز مي‌رسد شاعر : صائب تبريزي آزاده را به عالميان ناز مي‌رسد گردنکشي به سرو سرافراز مي‌رسد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
شوق مي از بهار گل‌اندام تازه شد
شوق مي از بهار گل‌اندام تازه شد شاعر : صائب تبريزي پيوند بوسه‌ها به لب جام تازه شد شوق مي از بهار گل‌اندام تازه...
شنبه، 6 فروردين 1390
ديده‌ي ما سير چشمان، شان دنيا بشکند
ديده‌ي ما سير چشمان، شان دنيا بشکند شاعر : صائب تبريزي همچو جوهر نقش را آيينه‌ي ما بشکند ديده‌ي ما سير چشمان، شان...
شنبه، 6 فروردين 1390
نيستم غمگين که خالي چون کدويم مي‌کنند
نيستم غمگين که خالي چون کدويم مي‌کنند شاعر : صائب تبريزي کز مي گلرنگ، صاحب آبرويم مي‌کنند نيستم غمگين که خالي چون...
شنبه، 6 فروردين 1390
مي‌کند يادش دل بيتاب و از خود مي‌رود
مي‌کند يادش دل بيتاب و از خود مي‌رود شاعر : صائب تبريزي مي‌برد نام شراب ناب و از خود مي‌رود مي‌کند يادش دل بيتاب...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل از مشاهده‌ي لاله‌زار نگشايد
دل از مشاهده‌ي لاله‌زار نگشايد شاعر : صائب تبريزي ز دستهاي حنابسته کار نگشايد دل از مشاهده‌ي لاله‌زار نگشايد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
پيرانه‌سر هماي سعادت به من رسيد
پيرانه‌سر هماي سعادت به من رسيد شاعر : صائب تبريزي وقت زوال، سايه‌ي دولت به من رسيد پيرانه‌سر هماي سعادت به من رسيد...
شنبه، 6 فروردين 1390
در کشاکش از زبان آتشين بودم چو شمع
در کشاکش از زبان آتشين بودم چو شمع شاعر : صائب تبريزي تا نپيوستم به خاموشي نياسودم چو شمع در کشاکش از زبان آتشين...
شنبه، 6 فروردين 1390
دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم
دو عالم شد ز ياد آن سمن سيما فراموشم شاعر : صائب تبريزي به خاطر آنچه مي‌گرديد، شد يکجا فراموشم دو عالم شد ز ياد...
شنبه، 6 فروردين 1390
صبح در خواب عدم بود که بيدار شديم
صبح در خواب عدم بود که بيدار شديم شاعر : صائب تبريزي شب سيه مست فنا بود که هشيار شديم صبح در خواب عدم بود که بيدار...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي خوديم
ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي خوديم شاعر : صائب تبريزي خرسند از محيط به پيمانه‌ي خوديم ما تازه روي چون صدف از دانه‌ي...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم
ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم شاعر : صائب تبريزي سنگ ملامت دل ديوانه‌ي خوديم ما در شکست گوهر يکدانه‌ي خوديم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون
عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون شاعر : صائب تبريزي کشتي کاغذي از آب نيايد بيرون عقل سالم ز مي ناب نيايد بيرون تيرگي...
شنبه، 6 فروردين 1390
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي
چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي شاعر : صائب تبريزي آه افسوس است سرو جويبار زندگي چشم خونبارست ابر نوبهار زندگي ...
شنبه، 6 فروردين 1390